گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

خرم آن کس که به رویش ز رهت گردی هست

وانکه بر دل ز تو ازهیچ رهش گردی نیست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

پا به سر تا ننهی سر ننهی درره دوست

طی این راه مپندار که بافرسنگ است

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۳

 

جان سپاری رهت خواست دل از عهد الست

حاصل از عمر نداریم جز این مایه به دست

کیست آن کس که از او دل نتوانیم گسست

دیگری نیست که مهر تو بدو شاید بست

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۴

 

تا ترا غنچه کام از دم پیکان بررست

همه اسباب شکست دل ما گشت درست

رشته زندگی از مرگ تو سخت آمده سست

خاک من زنده به تأثیر هوای لب تست

صفایی جندقی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

خبر ما که برد باز بدان لعبت مست

کاندران حقه که سرّیکه نهفتیم شکست

که بمژگان سپرد غمزه و گهگاه بزلف

سر سربسته ما بین که رود دست بدست

قاتلم زحمت یک تیرنگه بیش نداد

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ورودیه است

 

ایکه بر خلق بهین دور جهان دوره تست

دوست را پایه زتو سخت شد و دشمن سست

از تو گردید شکست همه آفاق درست

از برتخت ملک آمده به زنخست

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۲ - در تهنیت عید قربان

 

آن وزیریکه بشه بست دل و از خود رست

کمرش را ملک اندر سعد الملکی بست

ظلم برخاست زکیهان چو وی ازعدل نشست

تا که بردست وزارت قلم آورد بدست

جیحون یزدی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

شه دین نالهٔ او را چو شنید از جا جست

شد سوار فرس و قبضهٔ شمشیر به دست

لشکر کوفی شامی همه درهم بشکست

آمد و بر سر بالین جوانش بنشست

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال

 

شد سراسیمه و مانند سپند از جا جست

باز از خوف نظرکردن حضار نشست

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

آمد از میکده بیرون پسری جام به دست

طره اش غالیه افشان و لبش باده پرست

تاخت از پرده برون با دو سر زلف سیاه

پرده از گونه چون ماه بر افکند و نشست

مست و هشیار ازین جلوه بوجدند و سماع

[...]

صفای اصفهانی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - گل بادام

 

سُرخ و بیجاده رخ و تازه لب از باده و مست

رفته از غایتِ مستی گلِ بادام از دست

مُتِرَشِّح غد و موزون قد و میگون لب و مست

جامه گلنار و کمر زرکش و ساغر در دست

طُرّه‌اش شعبده‌باز و نگهش شهرآشوب

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - در وصف قنات عین الشرف که نیرالدوله در صحن مطهر جاری ساخته

 

این گهر از یم رخشنده که کان شرف است

ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

اثر همت شهزاده رخشنده گهر

زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق

[...]

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۱ - خطاب به انگلستان

 

مشرقی باده چشیده است ز مینای فرنگ

عجبی نیست اگر توبهٔ دیرینه شکست

فکر نوزادهٔ او شیوهٔ تدبیر آموخت

جوش زد خون به رگ بندهٔ تقدیر پرست

ساقیا تنگ دل از شورش مستان نشوی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۱ - پیام

 

عشق گردید هوس‌پیشه و هر بند گسست

آدم از فتنه او صورت ماهی در شست

رزم بر بزم پسندید و سپاهی آراست

تیغ او جز به سر و سینهٔ یاران ننشست

رهزنی را که بنا کرد جهانبانی گفت

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۴ - طاسین گوتم

 

می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست

پیش صاحب نظران حور جنان چیزی نیست

هر چه از محکم و پاینده شناسی گذرد

کوه و صحرا و بر و بحر و کران چیزی نیست

دانش مغربیان فلسفه مشرقیان

[...]

اقبال لاهوری
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الفضل العباس سلام الله علیه » شمارهٔ ۱ - فی مدح ابی الفضل العباس و رثائه سلام الله علیه

 

دل شوریده نه از شور شراب آمده است

دین و دل ساقی شیرین سخنم برده ز دست

ساغر ابروی پیوستۀ او محوم کرد

هر که را نیستی افزود بهستی پیوست

سرو بالای بلندش چه خرامان می رفت

[...]

غروی اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode