کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
تنگ شد وسعت یثرب به بلال حبشی
کافری را بسر مسند دین والی دید
ز نبی مسجد و محراب نبی خالی دید
طاقتش طاق شد از گردش دور ایام
کرد هجرت ز مدینه به سوی کشور شام
بود در شام شبی خفته دل از غصه کباب
گفت با وی نبی امی مکی در خواب
کای وفاپیشه بدینسان ز چه مهجور شدی
که جفا کرده که از مرقد من دور شدی
کرد از شام به فرمان رسول مختار
باز رو سوی مدینه دل بیصبر و قرار
گفت روزی به علی فاطمه با درد و ملال
که فتاده بسر من هوس صوت بلال
غم هجران نبی ساخته پرخون جگرم
خواهم از او شنوم نام نکوی پدرم
ز علی کرد بلال از پی تسکین بتول
آخر از کثرت اصرار به ناچار قبول
شد چو آواز بلال از پی تکبیر بلند
بانک تکبیر دل فاطمه از جای بکند
صوت تهلیل چو برداشت به توحید اله
روز شد در نظر فاطمه چون شام سیاه
بعد توحید خدا چون پی تکمیل اذان
برد با گریه بلال اسم محمد به زبان
یاد ایام پدر کرد و برآورد خروش
رفت طاقت ز دل فاطمه وشد مدهوش
گشت دامان وی از خون جگر مالامال
از اذان گفتن خود شد ز محن لال بلال
ای دریغا که مرا شد جگر از غصه کباب
یادم آمد ز سکینه بره شام خراب
که بد آن غمزده را هر قدمی مد نظر
بسر نیزه خولی سر پر خون پدر
فرصت گریه نمیداد بر آن طفل صغیر
سیلی شمر ستم پیشه مردود شریر
بلکه میبرد اگر نام حسین را به زبان
آمدی بر سر او از همه سو کعب سنان
زد شرر بر جگر او یکی از بیادبی
خارجی گفت به اولاد رسول عربی
گشت در شام چو آرامگه آل رسول
در گذرگاه یهودان بنمودند نزول
یکی از لشگر بیدین یزید مردود
اینچنین کرد ندا سوی زن و مرد یهود
کاین اسیران که چون شیرند به قید زنجیر
همه هستند ز نسل علی خیبر گیر
آنکه بنمود زن و مرد شما را به جهان
قتل و غارت همگی را به طریق عدوان
ز پی کینه دیرینه این بد عملی
حالیا وقت تلافی شده از آل علی
جمع گشتند یهودان سیهدل به تمام
پی آزار حریم نبوی از سر بام
آن یکی سنگ زد آن سوختگان را بر سر
دیگری خاک بیفشاند و دگر خاکستر
آن یکی آتش بیداد بنی برمیزد
بسر عترت مظلوم پیمبر میزد
داد از آن لحظه که با روی بسان خورشید
کرد جا زینب دلخون شده در بزم یزید
هر طرف کرد نظر حوصله شد بر او تنگ
ز تماشایی انبوه نصارای فرنگ
برد بیطاقتی وی ز کفش صبر و عنان
به میان اسراء کرد رخ از شرم نهان
آن زمان دل به بر دختر زهرا بطپید
که آشنا شد به لب لعل حسین چوب یزید
شد سراسیمه و مانند سپند از جا جست
باز از خوف نظرکردن حضار نشست
(صامتا) حشر از اشعار تو کرده است قیام
بهتر آنست که یک بار کنی ختم کلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره بلال حبشی، مؤذن پیامبر اسلام، که پس از رحلت پیامبر به شدت دلتنگ و غمگین شده است. بلال به خاطر نبود پیامبر از مدینه به شام هجرت میکند، اما در خواب پیامبر را میبیند و دلتنگی او افزایش مییابد. او تصمیم میگیرد به مدینه برگردد و تحت تأثیر یاد و نام پیامبر، آواز اذان را میخواند که فاطمه، دختر پیامبر، را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. فاطمه یاد پدرش میکند و غمی عمیق بر دلش میافتد. بلافاصله پس از اذان، یاد قربانیان عاشورا و ظلمهایی که بر خاندان پیامبر رفته است میافتد. غم و درد بلال و فاطمه نمایانگر عاطفه عمیق آنان نسبت به پیامبر و خانواده اوست و در این شعر اشاراتی به مظلومیت اهل بیت نیز وجود دارد. در نهایت، نویسنده تأکید میکند که بیان این احساسات و رویدادها، فرصتی برای یادآوری آن غمهای تاریخی است.
هوش مصنوعی: وقتی که بلال حبشی به سوی بهشت رفت، مانند رسول خدا که از مکه به مدینه هجرت کرد، فضای یثرب برای او تنگ شد.
هوش مصنوعی: کافری در مقام ریاست دینی نشسته است و در عین حال میبیند که مسجد و محل عبادت پیامبر خالی از یاد و ذکر نبی است.
هوش مصنوعی: خسته و ناامید از تکرار روزگاران، از مدینه به سمت کشور شام هجرت کرد.
هوش مصنوعی: در شبی در شهر شام، دلی از شدت غصه و اندوه به خواب رفته بود. در این خواب، دل با پیامبر بیسواد مکی سخن میگفت.
هوش مصنوعی: ای وفادار، چرا اینگونه از من دور شدهای؟ چه کسی به تو بدی کرده که از خوابگاه من فاصله گرفتهای؟
هوش مصنوعی: از شام به دستور پیامبر مختار حرکت کرد و به سوی مدینه بازگشت، با دلی پر از شوق و اضطراب.
هوش مصنوعی: روزی فاطمه به علی گفت که با حالت ناراحتی و اندوهی که دارد، آرزوی شنیدن صدای بلال را کرده است.
هوش مصنوعی: از دلتنگی و اندوه دوری پیامبر، دلم پر از درد و خون است و میخواهم از او نام نیکو و زیبای پدرم را بشنوم.
هوش مصنوعی: بلال به خاطر درخواست و اصرار زیاد علی، برای آرامش حضرت فاطمه (بتول) در نهایت مجبور به پذیرش شد.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای اذان بلال به گوش رسید و تکبیرها بلند شد، دل فاطمه به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و از جا کنده شد.
هوش مصنوعی: صدای تسبیح و حمد به گوش رسید و نشان توحید خداوند را بر افراشت، روزی در نظر فاطمه به مانند شب سیاهی بود.
هوش مصنوعی: پس از آنکه خداوند واحدیت خود را به اثبات رساند و با صدای بلند اذان را کامل کرد، بلال به خاطر عشق و ارادتش به پیامبر محمد (ص) با اشک، نام آن حضرت را بر زبان آورد.
هوش مصنوعی: فاطمه به یاد روزهای پدرش افتاد و نالهای سر داد. این یادآوری توان او را گرفت و باعث شد نتواند خود را کنترل کند.
هوش مصنوعی: دامن او پر شده از درد و رنجی است که به خاطر مشکلات و مصائبش به دست آورده است. او حتی در این شرایط سخت نیز صدای اذان را به گوش میرساند، اما زغم و اندوه، زبانش نمیگشاید.
هوش مصنوعی: ای کاش که دل من از غم به شدت سوخته است و یاد سکینه، آن شب در شام که همه چیز خراب شده بود، در ذهنم نقش بسته است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی از اندوه و غم میپردازد. شخصی که غمزده است، هر قدمی که برمیدارد، از یاد تلخیهای گذشته و خون پدرش غافل نمیشود. این تصویر به نوعی تلاش میکند تا عمق درد و رنجی که این فرد تجربه کرده است را نشان دهد، که با هر حرکتش یادآور فاجعهای است که بر او رفته است.
هوش مصنوعی: فرصتی برای گریه کردن بر آن کودک کوچک نبود، زیرا مرد شریر و ستمگر او را مورد آزار قرار داده بود.
هوش مصنوعی: اگر به زبان نام حسین را ببری، در آن لحظه تمام کعبهها و نشانههای قدرت به سمت او خواهند آمد و او را احاطه خواهند کرد.
هوش مصنوعی: یکی از بیادبهای خارجی به پسران پیامبر عربی توهین کرد و به دل او جراحتی عمیق زد.
هوش مصنوعی: در شام، آرامگاه اهل بیت پیامبر (ص)، در مسیر یهودیان نمایان شد و این مکان به خوبی مشهود بود.
هوش مصنوعی: یکی از افراد ارتش یزید که دین ندارد، چنین ندا داد به سوی یهودیان، زن و مرد.
هوش مصنوعی: این افراد که مانند شیران قدرتمند و شجاع هستند، به زنجیر گرفتار شدهاند و همه آنان از نسل علی بن ابیطالب هستند.
هوش مصنوعی: کسی که باعث شد زن و مرد شما در جهان به وسیله ظلم و ستم کشته شوند و همه را تحت تأثیر غیرعادلانه قرار داد.
هوش مصنوعی: به خاطر کینهی قدیمی و رفتار ناپسند، اکنون زمان جبران و انتقام از آل علی فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: یهودیان بددل به دور هم جمع شدند تا تمام سعی و تلاش خود را برای آزار و اذیت حریم پیامبر (ص) انجام دهند.
هوش مصنوعی: یک نفر به دیگری سنگ میزند و بر سر افرادی که سوختهاند، خاک میپاشد و دیگری هم به خاکستر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به ظلم و ستمی است که بر خاندان پیامبر اسلام (عترت) روا داشته شده است. شخصی در حال تحمیل درد و آتش به آن خاندان است، گویی که این ظلم و آتش بیداد، آنها را عذاب میکند.
هوش مصنوعی: از آن لحظهای که زینب با چهرهای چون خورشید حاضر شد، دلهای مردم در مجلس یزید به شدت غمگین و داغدار شد.
هوش مصنوعی: هر طرف که نگاه کرد، حوصلهاش کم شد از دیدن جمعیت زیاد نصرانیهای فرنگی.
هوش مصنوعی: او از حد تحملش گذشت و کنترلش را از دست داد، به طوری که در میان اصحاب، به خاطر شرمش، چهرهاش را پنهان کرد.
هوش مصنوعی: در آن زمانی که دل به دختر زهرا وابسته شد، آشنا میشود با لبان سرخ حسین، و این در زمانی است که ظلم یزید بر او حاکم است.
هوش مصنوعی: او به شدت مضطرب و ترسیدهای بود و مانند گیاه سپند که در آتش میجهد، ناگهان از جا بلند شد، اما دوباره به سبب ترس از نگاه دیگران نشسته شد.
هوش مصنوعی: سکوت، جنبش را از اشعار تو آغاز کرده است. بهتر است یک بار پایان کلام را بگویی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.