گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا

چون شدم صید تو برگیر و نگهدار مرا

اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو

زاریم بین و ازین بیش میازار مرا

چون در افتاده ام از پای و ندارم سر خویش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بگذر ای خواجه و بگذار مرامست اینجا

که برون شد دل سرمست من از دست اینجا

چون توانم شد از اینجا که غمش موی کشان

دلم آورد و بزنجیر فروبست اینجا

تا نگوئی که من اینجا ز چه مست افتادم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

آنک بر هر طرفی منتظرانند او را

ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را

سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود

جای آن هست که بر چشم نشانند او را

حیف باشد که چنان روی ببیند هر کس

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

ای به ناوک زده چشم تو یک‌اندازان را

کشته افعی تو در حلقه فسون‌سازان را

جان ز دست تو ندانم به چه بازی ببرم

پشّه آن نیست که بازیچه دهد بازان را

دل چو دادم به تو عقلم ز کجا خواهد ماند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

بده آن راحِ روان‌پرورِ ریحانی را

که به کاشانه کشیم آن بتِ روحانی را

من به دیوانگی ار فاش شدم معذورم

کان پری صید کند دیو سلیمانی را

سر به پای فَرَسَش درفکنم همچون گوی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب

دیدم آن نرگس پر فتنهٔ فتّان در خواب

خیمه بر صحن چمن زن که کنون در بستان

نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب

بود آیا که شود بخت من خسته بلند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

هرکه در عهد ازل مست شد از جام شراب

سر ببالین ابد باز نهد مست و خراب

بیدلان را رخ زیبا ننمائی بچه وجه

عاشقانرا ز در خویش برانی ز چه باب

می پرستان همه مخمور و عقیقت همه می

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست

بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزادست

آن که گویند که بر آب نهاد است جهان

مشنو ای خواجه که چون درنگری بر بادست

هر نفس مهر فلک بر دگری می‌افتد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

شامش از صبح فروزنده در آویخته است

شبش از چشمه ی خورشید برانگیخته است

گوئیا آنک گلستان رخش میآراست

سنبل افشانده و بر برگ سمن ریخته است

یا نه مشاطه ز بیخویشتنی گرد عبیر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

خطر بادیه ی عشق تو بیش از پیشست

این چه دامست که دور از تو مرا در پیشست

ایکه درمان جگر سوختگان می سازی

مرهمی بر دل ما نه که بغایت ریشست

دیده هر چند بر آتش زند آبم لیکن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست

کان کسی نیست که هر لحظه دلش پیش کسیت

تو کجا صید من سوخته خرمن باشی

که شنیدست عقابی که شکار مگسیست

نه من دلشده دارم هوس رویت و بس

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

کاروان خیمه بصحرا زد و محمل بگذشت

سیلم از دیده روان گشت و ز منزل بگذشت

ناقه بگذشت و مرا بیدل بگذاشت

ای رفیقان بشتابید که محمل بگذشت

ساربان گو نفسی با من دلخسته بساز

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

بسته ی بند تو از هر دو جهان آزادست

وانک دل بر تو نبستست دلش نگشادست

عارضست در شکن طرّه بدان می ماند

کافتابیست که در عقده ی رأس افتادست

زلف هندو صفتت لیلی و عقلم مجنون

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست

سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست

خیمه از دایره ی کون و مکان بیرون زن

زانک بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست

در چمن هست بسی لاله سیراب ولی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

اینهمه مستی ما مستی مستی دگرست

وین همه هستی ما هستی هستی دگرست

خیز و بیرون ز دو عالم وطنی حاصل کن

که برون از دو جهان جای نشستی دگرست

گفتم از دست تو سرگشته عالم گشتم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

جانم از باده ی لعل تو خراب افتادست

دلم از آتش هجر تو کباب افتادست

گرچه خواب آیدت ای فتنه ی مستان در چشم

هر که از چشم و رخت بی خور و خواب افتادست

باز مرغ دل من در گره زلف کژت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

بسکه مرغ سحری در غم گلزار بسوخت

جگر لاله بر آن دلشده ی زار بسوخت

حبّذا شمع که از آتش دل چون مجنون

در هوای رخ لیلی بشب تار بسوخت

دیشب آن رند که در حلقه ی خمّاران بود

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

ای لبت باده فروش و دل من باده پرست

جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم

صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست

هر که چون ماه نو انگشت نما شد در شهر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

رمضان آمد و شد کار صراحی از دست

بدرستی که دل نازک ساغر بشکست

من که جز باده نمی بود بدستم نفسی

دست گیرید که هست این نفسم باد بدست

آنک بی مجلس مستان ننشستی یکدم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت

روشن آن دیده که افتد نظرش بر رویت

صید آن مرغ شوم کو گذرد بر بامت

خاک آن باد شوم کو بمن آرد بویت

زلف هندوی تو باید که پریشان نشود

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode