عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
شد که تیغ آرد زند در گردنش
پارهٔ نان داد آن ساعت زنش
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که سگ تازی خود را رها کرد
از زرش خلخال و دست ابرنجنش
رشته ابریشمین در گردنش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۱ - موعظه در مذمت توجه نمودن به دنیا و نقصان آن و صحبت مردان حق و فایدهٔ آن
روزنی باشد زبان اندر تنش
روشنی میتابد از آن روزنش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
هر که دارد ظلم حق دان دشمنش
طوق لعنت باشد اندر گردنش
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه
او چراغی بود نور روشنش
از درستی و درشتی روغنش
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه
لاجرم چون کرد بی سر دشمنش
کرد قرآن ختم آن سر بی تنش
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گبری چل ساله چون از گردنش
می بیندازی بمشتی ارزنش
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة و العشرون
بود نور قدسی هم پیراهنش
خواست کان بیرون فتد از گردنش
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
پیش آمد بعد سه روز آن زنش
پس نهاد آنجا دو دست ابرنجنش
عطار » پندنامه » بخش ۲۹ - در بیان چار چیز که چار چیزِ دیگر را میزاید
هرکه کرد از کبر بالا گردنش
دوستان گردند آخر دشمنش
عطار » پندنامه » بخش ۳۲ - در بیان چار چیز که بازگردانیدن آنها محالست
چارچیز است آنکه بعد از رفتنش
از محالات است باز آوردنش
عطار » پندنامه » بخش ۳۵ - در بیان چار چیز که آدمی را شکست آرد
هر کهرا بسیار باشد دشمنش
خیره گردد هر دو چشم روشنش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب
مرغ کاب شور باشد مسکنش
او چه داند جای آب روشنش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
رخت دزدیده به تدبیر و فنش
مانده روز داوری بر گردنش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۱ - کرامات آن درویش کی در کشتی متهمش کردند
نفس سوفسطایی آمد میزنش
کش زدن سازد نه حجت گفتنش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل
چیز دیگر ماند اما گفتنش
با تو روح القدس گوید بی منش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۴ - کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او بدو دست
بعد از آن قومی دگر از روزنش
مطلع گشتند بر بافیدنش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۲ - جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
همچو چوب خشک افتاد آن تنش
سرد شد از فرق جان تا ناخنش