عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی که از نبی اجازهٔ نماز بر مصلایی گرفت
روی نه بر خاک گرم و خاک کوی
زانک هر مجروح را داغست روی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود
چون به میدان آمدی آن مشک موی
رند هرگز ننگرستی جز بگوی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد
هست علم آن مرد پاک راست گوی
گر به چین باید شدن او را بجوی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » گفتار یوسف همدان دربارهٔ عالم وجود
ور به تگ استی و دایم میدوی
تا ابد بانگ درایی نشنوی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مگسی که به کندو رفت و دست و پایش در عسل ماند
کرد کارش را کسی، بیرون شوی
در درون ره دادش و بستد جوی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقهپوش که عاشق دختر سگبان شد
من ببیهوده شدم بسیار گوی
وز شما یک تن نشد اسرارجوی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » عقیدهٔ دیوانهای دربارهٔ عالم
چون یکی باشد همه، نبود دوی
نه منی برخیزد اینجا نه توی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار
من ندانم تو منی یا من توی
محو گشتم در تو و گم شد دوی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند
تو منی یا من توم، چند از دوی
با توم من ، یا توم، یا تو توی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » بیان وادی حیرت
فانیی یا باقیی یا هر دوی
یا نهٔ هر دو توی یا نه توی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » حکایت دختر پادشاه که بر غلامی شیفته شد و تحیر غلام پس از وصل در عالم بیخبری
صد هزاران خلق در بازار و کوی
خیره ماندندی در آن خورشید روی
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » نومریدی که پیر خود را به خواب دید
من ز حیرت گشتم اینجا رازجوی
کار تو چونست آنجا، بازگوی
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » فی وصف حاله
با دلم گفتم که ای بسیار گوی
چند گویی، تن زن و اسرار جوی
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » سال سلیمان از موری لنگ
چون به خاک آرم سرگشته روی
هیچ با رویم میار از هیچ سوی
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴ - در نعت اولاد مرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند
همچو کوران چند تو بیره روی
همچو غولان چند تو گمره شوی
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
گر تو میخواهی که از ایشان شوی
هرچه این بیچاره گوید بشنوی
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸ - در اشاره به کتاب جوهرالذات که از تصنیفات شیخ است و سرلقب عطار
گر تو ازجان در پی مهرش روی
از عذاب دوزخی ایمن شوی
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۱ - مقولۀ پیر درباره شیخ
نقطهٔ سرّ قلم با لوح گوی
بعد از آن نقش صور از لوح شوی