عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۶ - فی فضیلة حسین رضی الله عنه
کیست حق را و پیمبر را ولی
آن حسن سیرت حسین بن علی
عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقالة الثانیه
تو که از عالم نباشی خردلی
چون رسی آخر تو در بی اولی
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
تو چنان خوش من چنین بی حاصلی
وآنگهی گوئی که هستم عادلی
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
سر این پرسید از وی سایلی
گفت بودست او بدزدی کاملی
عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۱ - المقالة الثامنة عشر
زندگی کی یابی از مرده دلی
ترک من کن چون ندارم حاصلی
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
من دلی دارم ز عالم یا گلی
هر دو او راست اینت مشکل مشکلی
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گفت میشد صوفئی در منزلی
بود در مهد بزر سنگین دلی
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گفت صوفی را نباشد جز دلی
دل تو بردی اینت مشکل مشکلی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
زلف او در سر فکندن کاملی
سر در افکنده بهر مویش دلی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
آنچه فارغ میبگوید بیدلی
کی تواند گفت هرگز عاقلی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هشتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
در بر دیوانهٔ شد عاقلی
دید آن دیوانه را غمگین دلی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة و الثلثون
درد عشق آمد دوای هر دلی
حل نشد بی عشق هرگز مشکلی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
تا براندیشی تو کار از بد دلی
حاصلت گردد همه بی حاصلی
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
حلقهٔ هندوی او چون مقبلی
صد در از هر حلقهٔ در هر دلی
عطار » وصلت نامه » بخش ۳۲ - حکایت قطب الاولیاء سلطان بایزید قدس سره
هست را میدان در این ره غافلی
خیز ونادان شو اگر تو عاقلی
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۸ - نومیدی بلبل از گل و رفتن او از باغ به بیوفائی گل
او چه داند قدر چون من بلبلی
نیست پیش اهل دل جز یک گلی
عطار » پندنامه » بخش ۲۹ - در بیان چار چیز که چار چیزِ دیگر را میزاید
خشم خود را چونکه راند جاهلی
جز پشیمانیش نبود حاصلی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۴ - منازعت امرا در ولی عهدی
هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۴ - در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه کی چندین زر از بیت المال به آن مرد ده کی در گورستان خفته است
گر نمیآید بلی زیشان ولی
آمدنشان از عدم باشد بلی