مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۲ - رنجور شدن اوستاد به وهم
او به حسن و جلوهٔ خود مست گشت
بیخبر کز بام افتادم چو طشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را
هین بحل کن مر مرا زین کار زشت
ای کریم و سرور اهل بهشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۹ - نمودن مثال هفت شمع سوی ساحل
خیره گشتم خیرگی هم خیره گشت
موج حیرت عقل را از سر گذشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۳ - انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پردهٔ غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین
درها بودند گویی آب گشت
نه نشان پا و نه گردی بدشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۵ - قصاص فرمودن داود علیه السلام خونی را بعد از الزام حجت برو
کان فلان چون شد چه شد حالش چه گشت
همچنانک جوشد از گلزار کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
بلک رزقی از خداوند بهشت
بیصداع باغبان بی رنج کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان
سنگ خارا گشت و زان خو بر نگشت
ریگ شد کز وی نروید هیچ کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۵ - جواب گفتن انبیا طعن ایشان را و مثل زدن ایشان را
شد مناسب وصفها در خوب و زشت
شد مناسب حرفها که حق نبشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۶ - باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را
ای بسا کارا که اول صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۶ - باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را
دوزخ اندر وهم چون آرد بهشت
هیچ تابد روی خوب از خوک زشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۱ - دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید
هم در آن دم حال بر خواجه بگشت
تا دلش شوریده و آوردند طشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۶ - جواب حمزه مر خلق را
چون سجودی یا رکوعی مرد کشت
شد در آن عالم سجود او بهشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۰ - تشبیه دنیا کی بظاهر فراخست و بمعنی تنگ و تشبیه خواب کی خلاص است ازین تنگی
آن فراخی بیابان تنگ گشت
بر تو زندان آمد آن صحرا و دشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را
مدت ده سال سرگردان بگشت
گه خراسان گه کهستان گاه دشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۵ - گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیلهٔ خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن
می نهان گردد سر آن خارپشت
دمبدم از بیم صیاد درشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۷ - جواب گفتن مهمان ایشان را و مثل آوردن بدفع کردن حارس کشت به بانگ دف از کشت شتری را کی کوس محمودی بر پشت او زدندی
تا رمیدی مرغ زان طبلک ز کشت
کشت از مرغان بد بی خوف گشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۵ - تشبیه صورت اولیا و صورت کلام اولیا به صورت عصای موسی و صورت افسون عیسی علیهما السلام
چون بر آمد موسی از اقصای دشت
کوه طور از مقدمش رقاص گشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود
بیمرادی شد قلاوز بهشت
حفت الجنه شنو ای خوش سرشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۰ - آگاه شدن پیغامبر علیه السلام از طعن ایشان بر شماتت او
نقش تن را تا فتاد از بام طشت
پیش چشمم کل آت آت گشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴ - سؤال کردن از عیسی علیهالسلام کی در وجود از همهٔ صعبها صعبتر چیست
پس عوان که معدن این خشم گشت
خشم زشتش از سبع هم در گذشت