مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۲ - تشنیع صوفیان بر آن صوفی کی پیش شیخ بسیار میگوید
جامهپوشان را نظر بر گازرست
جان عریان را تجلی زیورست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ
مر دلم را پنج حس دیگرست
حس دل را هر دو عالم منظرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۷ - جواب اشکال
این بداند کانک اهل خاطرست
غایب آفاق او را حاضرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۴ - قصهٔ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان
آن سلیمان پیش جمله حاضرست
لیک غیرت چشمبند و ساحرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳ - بقیهٔ قصهٔ متعرضان پیلبچگان
عمر تو مانند همیان زرست
روز و شب مانند دینار اشمرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
آنچنان رو که همه زرق و شرست
از مسلمانان نهان اولیترست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
اندرو اشکال گرگی ظاهرست
شکل او از گرگی او مخبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۳ - مهلت دادن موسی علیهالسلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین
دانشی باید که اصلش زان سرست
زانک هر فرعی به اصلش رهبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۶ - جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
گر بدزدی و توانی ساحرست
چارهٔ ساحر بر تو حاضرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۸ - جمع آمدن ساحران از مداین پیش فرعون و تشریفها یافتن و دست بر سینه زدن در قهر خصم او کی این بر ما نویس
این سفال و این پلیته دیگرست
لیک نورش نیست دیگر زان سرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل
این سخن هم ناقص است و ابترست
آن سخن که نیست ناقص آن سرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۷ - بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم
علم را دو پر گمان را یک پرست
ناقص آمد ظن به پرواز ابترست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۷ - در بیان آنک تن روح را چون لباسی است و این دست آستین دست روحست واین پای موزهٔ پای روحست
روح را توحید الله خوشترست
غیر ظاهر دست و پای دیگرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۶ - حکایت استر پیش شتر کی من بسیار در رو میافتم و تو نمیافتی الا به نادر
گفت چشم من ز تو روشنترست
بعد از آن هم از بلندی ناظرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۱ - صبرکردن لقمان چون دید کی داود حلقهها میساخت از سوال کردن با این نیت کی صبر از سوال موجب فرج باشد
باز با خود گفت صبر اولیترست
صبر تا مقصود زوتر رهبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۶ - پیش رفتن دقوقی رحمة الله علیه به امامت
کور ظاهر در نجاسهٔ ظاهرست
کور باطن در نجاسات سرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
آن دعای بی خودان خود دیگرست
آن دعا زو نیست گفت داورست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
آن دلی کز آسمانها برترست
آن دل ابدال یا پیغامبرست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
قیمت همیان و کیسه از زرست
بی ز زر همیان و کیسه ابترست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۶ - باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را
دلبر و مطلوب با ما حاضرست
در نثار رحمتش جان شاکرست