اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۰ - اشکی چند بر افتراق هندیان
اعتبار تخت و تاج از ساحری است
سخت چون سنگ این زجاج از ساحریست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۳ - پس چه باید کرد ای اقوام شرق
علم اشیا خاک ما را کیمیاست
آه در افرنگ تأثیرش جداست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۵ - خطاب به اقوام سرحد
تا دلش سری ز اسرار خداست
حیف اگر از خویشتن ناآشناست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۶ - مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید
قصر سلطانی که نامش دلگشاست
زائران را گرد راهش کیمیاست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۶ - مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید
اندرو هر ابتدا را انتها است
حیدر از نیروی او خیبر گشاست»
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد
می ندانی عشق و مستی از کجاست؟
این شعاع آفتاب مصطفی است
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۳ - بر مزار حضرت احمد شاه باباعلیه الرحمه مؤسس ملت افغانیه
گفت می دانم مقام تو کجاست
نغمهٔ تو خاکیان را کیمیاست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
ای قبای پادشاهی بر تو راست
سایهٔ تو خاک ما را کیمیاست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
کهنه دزدی غارت او برملا ست
لاله می نالد که داغ من کجاست
ملکالشعرا بهار » مستزادها » مناظرهٔ ادبی (در جواب صادق سرمد از ادبای زمان)
نوترینسبکی کهدردست شماست
بار اول از خیال بنده خاست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - بیم از بحران
که نگهبانی اینیک با شماست
ور نه ما را از شما بس شکوههاست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
نیست گر آن کروفر، نظمی بپاست
رفت اگر آن کیف، کیفیت بجاست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
کر بترسی درد و رنجت در قفاست
خیز و جنبش کن که گنجت زیر پاست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - سلام به هند بزرگ
در چنین هنگامه چالاکی سزاست
من نیم چالاک و دوران بیوفاست
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۲ - باباشملنامه
گر دفاع دوستان اهریمنی است
پس دفاع اجنبی را نام چیست؟
ملکالشعرا بهار » منظومهها » مذمت مگس (ذوبحرین) » داستان «خرفستر»
پیشهٔ او کشتن اولاد ما است
کشتن او فرض بر افراد ماست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۱ - در هر یک بند از این مربع ترکیب شعر دوم از مولوی رومی قدس سره
مژدهای یاران که کام جان رواست
در فشان احمد بوصف مرتضی است
کاروان مصر را رو سوی ماست
بشنوید ای دوستان بانگ در است
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۱ - در هر یک بند از این مربع ترکیب شعر دوم از مولوی رومی قدس سره
حزن او را و تو را شادی رواست
حب و بغض مرتضی را این جزاست
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - تیمارخوار
خانهٔ هر کس برای او سزاست
بهر ماهی، خوشتر از دریا کجاست
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - جان و تن
جامهٔ رنگین ما آز و هوی است
هر چه بر ما میرسد از آز ماست