دوستان آمد ز ره باباشمل
ذکر او حی علی خیر العمل
سال پارین با سران و مهتران
رفت و شد مهمان از ما بهتران
رفت از ایران تا زمانی والمد
در هتلها یکه و تنها لمد
مدتی با خوبرویان سر کند
خستگیهای سیاست درکند
پر نماید چنتهٔ خالی شده
سرخ سازد رنگ متقالی شده
با گروه دختران چشمک زند
در میان حوضشان پشتک زند
فارغ از افکار ابلیسی شود
پارسیگو ترک، پاریسی شود
چندگاهی غیب گردد از نظر
چند روزی دور ماند از خطر
وارهد از دعوی ترکیگری
وز هجوم و حملهٔ پیشهوری
گیرد از دولت به هر کیفیتی
خرج راهی، حکم ماموریتی
فاصله گیرد جناب اوستا
ازکشاورز و رضای روستا
از دم فتنه برون تازد همی
خوبش را ابناللبون سازد همی
گفت: کن فی الفتنه کاین اللبون
باش چون بچهشتر در آزمون
نه تو را پستی که آرندت به زیر
نه تو را پستان کزو دوشند شیر
راحت و آزاد چون باباشمل
جیم شو هرجا که مشکل شد عمل
تا چو افتد آبها از آسیا
دوستان گویند: هان بابا، بیا
آسیا ایمن شدهست از کندوکوب
وقتشلتاقاست برگرد از اروپ
ای اروپا میروم سوی وطن
بعد ازین، یا جای تو، یا جای من
ای اروپا آسیا اوراق شد
طاقت بابا ز هجران طاق شد
ساحت ایران به خون آغشته شد
وان که بایدکشته گردد، کشته شد
مجلس ملّی ز نو مفتوح گشت
خلق محتاج غذای روح گشت
ای ز طوفان جسته، آمد نوحتان
تا کند حاضر غذای روحتان
من نه آن نوحم که در کشتی نشست
بلمنآننوحم کهازطوفانبجست
من چو کنعانزادهٔ نوحم درست
کاز پدر برگشت و راه کوه جست
نوح و اهلش جمله در کشتی شدند
صادقانه پنجه با طوفان زدند
من پدر را ترک کردم بیدرنگ
راه جستم بر سرکوه فرنگ
روز طوفان بر زبان: اینالمفر
بعد طوفان خواجه برگشت از سفر
همچو زادهٔ نوح از بیم هلاک
دوستان را جا بماند و زد بهچاک
حال فارغ کشته از هر دغدغه
تنگ تر بسته کراوات و یقه
شد چو آذربایجان پاک از نفاق
خواجه وارد گشت با صد طمطراق
گشت دایر دفتر بابا شمل
رفت بابا بر سر شغل و عمل
کرمهای کار را از هر طرف
جمع کرد و چیدشان اطراف رف
پس میان بستند آن بیچارگان
خدمت باباشمل را رایگان
شد رف و درگاه و طاق و طاقچه
پر دف و سرنا و زاغ و زاغچه
شاعرانی فاضل و رند و جوان
پاکتر ز افرشتگان آسمان
نان خود را خورده و جان میکنند
پس حلیم خواجه را هم میزنند
از مناعت بر فراز فرقدان
روز و شب «الفقر فخری» بر زبان
خرج یک شب رفتن شمرانش لنگ
لیک «بابا» را دهد خرج فرنگ
شعرهایی گفته چون آب روان
از پی مضمون به هر جانب دوان
نقشهایی طرح کرده چون نگار
متقن و پرمغز و خوب و خندهدار
بهر بابا بیمحابا ساخته
جمله را تقدیم بابا ساخته
جیب بابا پر ز دینار و درم
در محافل کرده از نخوت ورم
لیکن آن بیدست و پای سادهدل
پای سعیش مانده ز استغنا به کل
جزمهندس کاو ببستهبار خوبش
مابقی سرگشته اندرکار خویش
باز بابا ناخلف فرزند شد
ناخن فحشش به مخلص بند شد
امر شد از مصدر عز و علا
که بهمخلص فحش بارد بر ملا
ربشه مشروطهخواهان برکنند
پایهٔ دیکتاتوری محکم کنند
زان سبب بابا شکم را داده پیش
میزند دائم بر این درویش نیش
جای ذوقیات شیرین لطیف
میدهد دستور دشنام کثیف
از خصومت میزند دم وز مرا
میدهد فرمان فحش و افترا
بر سر یزدانپرستی همچو من
می گذارد نام غول و اهرمن
گر من و امثال من اهریمنند
گنجویها ریمن بن ریمنند
من شدم اهریمن این بوستان
تا چرا کردم دفاع دوستان
گر دفاع دوستان اهریمنی است
پس دفاع اجنبی را نام چیست؟
جان بابا کج نشین و راست گو
آنچه پرسم بیکم و بی کاست گو
وعده صیدی بزرگت دادهاند
کاین چنین چنگال گرگت دادهاند
جان بابا اهرمن میخوانیم
همطراز خویشتن میخوانیم
گاه گویی چون ملک باشد بهار
خالی از دوز و کلک باشد بهار
هم ملک، هم اهرمن خوانی مرا
این تناقض را نمیدانم چرا؟
هرکه را باشد دل و جان ملک
کی شود در سلک دیوان منسلک
جان بابا خویش را ارزان مده
بشنو از من خامه را از کف بنه
شغل خوبی زیرِ سر کن دخل دار
جان بابا را به ورّاجی چکار
در اداره مال دولت بردنت
خوشتر از نزل اجانب خوردنت
در اداره گر بری زر، خشت خشت
بهتر است از این تناقضهای زشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زندگی و حال و هوای شخصیتی به نام "بابا شمل" میپردازد که به دور از مشکلات و دغدغههای سیاسی در اروپا زندگی میکند. او با دوستانش به تفریح و خوشگذرانی مشغول است و از شرایط آرام و بدون خطر بهره میبرد. اما در وطن اوضاع به هم ریخته است و مردم گرفتار مشکل و نیاز به غذا و آرامشاند.
شاعر همچنین به انتقاد از دوگانگیها و تناقضهای اخلاقی در جامعه میپردازد. او میگوید که برخی از افراد که خود را نماینده حقیقت میدانند، در واقع دست به فحش و افترا میزنند و صفی از خشونت و تنش ایجاد میکنند.
شاعر سپس به بحرانهای موجود در کشور اشاره دارد و به این نکته میپردازد که دفاع از دوستان به نوعی به اتهام اهریمنی بودن تبدیل شده است. در نهایت، او از بابا شمل میخواهد که به جای وراجی و خودخواهی، به فکر خوب بودن و همکاری با دیگران باشد. این شعر تعارض بین زندگی راحت در خارج و بحرانهای جدی در وطن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دوستانی که از راه رسیدند، با یاد او به ما گفتند که بیایید برای کارهای نیکو بکوشیم.
هوش مصنوعی: سال گذشته با بزرگان و سرشناسان گذشت و من مهمان کسانی شدم که از من برتر هستند.
هوش مصنوعی: او برای مدتی از ایران رفته و در هتلها به تنهایی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: مدتی را با زیبایانی بگذران تا خستگیهای دنیای سیاست از تن برود.
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی خالی است، با پر کردن آن میتوان به آن رنگ و جلوهای جدید داد.
هوش مصنوعی: دختران در کنار حوض سرگرم بازی و خوشگذرانی هستند و با همدیگر شوخی میکنند و به زیبایی در آب میچرخند.
هوش مصنوعی: کسی که به زبان فارسی صحبت میکند، وقتی از افکار منفی و شیطانی دور شود، میتواند مثل یک ترک یا پاریسی باشد و از زیباییهای زندگی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: مدتی او از دید دور میشود و چند روزی از خطرات دور خواهد بود.
هوش مصنوعی: به دلیل تقلید و ادعای برخی افراد، ترکیگری و حملات و تجاوزات پیشهوری دیگر قابلیت توجیه و تحمل ندارد.
هوش مصنوعی: به هر نحو که ممکن است از خوشیها بهرهمند میشود، گویی که این کار مانند وظیفهای است که باید انجام دهد.
هوش مصنوعی: جناب اوستا از کشاورز و رضایت اهالی روستا فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: فتنهای در راه است و آن شخصی که خوب است از آن خارج میشود و در این شرایط، دیگران را به خود جذب میکند و برتری مییابد.
هوش مصنوعی: گفت: در زمان فتنه، مانند شیرزن باش، زیرا بچهشتر در شرایط سخت و امتحان، استقامت و قدرت خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نه تو آنقدر کوچک هستی که دیگران بخواهند تو را به پایین بیاندازند و نه آنقدر بزرگ و مهم هستی که همه از تو بهرهبرداری کنند.
هوش مصنوعی: در زمانهای سخت و مشکلات، مانند شخصی که به راحتی از زندگی و موانع دور میشود، میتوانی با آزادی و آسایش از وضعیتی که به آن دچار هستی فاصله بگیری و راهی تازه را انتخاب کنی.
هوش مصنوعی: وقتی مشکلات و سختیها ایجاد شود، دوستان خواهند گفت: "هی رفیق، کمک کن!"
هوش مصنوعی: آسیا از مشکلات و مسائل زندگی در امان است، چون در حال حاضر زمان مناسبی برای تغییر و تحول نیست. بهتر است از اروپا دور شوی و به دنبال آرامش باشی.
هوش مصنوعی: ای اروپا، من به سوی سرزمین خود میروم. دیگر یا تو را آنجا خواهم دید، یا خود را.
هوش مصنوعی: ای اروپا، آسیا به حالتی نابسامان درآمده و طاقت بزرگتر ما از درد جدایی به تنگ آمده است.
هوش مصنوعی: سرزمین ایران به خون آلوده شد و آن کسی که باید میمرد، به قتل رسید.
هوش مصنوعی: مجلس ملی دوباره باز شد و مردم به نوعی از تغذیه معنوی و روحی نیاز پیدا کردند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از طوفان نجات یافتهای، صدای تو رسیده است تا غذا و sustenance روح تو را فراهم کند.
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که فقط در کشتی نجات نشسته باشم، بلکه من آن کسی هستم که از طوفانها و چالشها عبور کردهام.
هوش مصنوعی: من مانند فرزند کنعان، به تازگی به دنیای جدیدی پا گذاشتهام و از مسیر پدرم دور شدهام و به جستجوی راهی در کوهها پرداختهام.
هوش مصنوعی: نوح و خانوادهاش به طور دستهجمعی در کشتی سوار شدند و با ایمان و اراده قوی در برابر طوفان ایستادگی کردند.
هوش مصنوعی: من به سرعت از پدر جدا شدم و به سمت کوه فرنگ رفتم.
هوش مصنوعی: در روز طوفان، بر زبان جاری شد که پس از طوفان، آقای ما از سفر بازمیگردد.
هوش مصنوعی: مانند فرزند نوح که به خاطر ترس از نابودی، دوستانش را رها کرده و به چارهجویی پرداخت.
هوش مصنوعی: بازی با زندگی او را از تمام نگرانیها آزاد کرده و او اکنون بهگونهای راحت و خوشحال است که گویی مشغول لباس پوشیدن با دقت است.
هوش مصنوعی: زمانی که آذربایجان از کینهورزی و نفاق پاک شد، خواجه با شکوه و عظمت وارد آنجا شد.
هوش مصنوعی: دفتر بابا شمل در حال چرخش و حرکت است، در حالی که بابا برای انجام کار و شغل خود میرود.
هوش مصنوعی: کرمها را از هر سو جمع کرد و دور دست رف چید.
هوش مصنوعی: پس آن بیچارهها به طور داوطلبانه و بدون مزد، به خدمت باباشمل آمدند.
هوش مصنوعی: تمامی فضاها و نقاط مختلف خانه پر از ساز و نوای موسیقی و صدای پرندگان جوجهتیغی و زاغها شده است.
هوش مصنوعی: شاعران باهوش و زیرک و جوان، از فرشتگان آسمان پاکتر هستند.
هوش مصنوعی: افرادی که نیازهای خود را برطرف کردهاند و به زندگی خود مشغولاند، برای برآورده کردن خواستههای دیگران نیز تلاش میکنند.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام والای خود، شب و روز از فقر به عنوان افتخاری بزرگ یاد میکنم.
هوش مصنوعی: هزینه یک شب تفریح شمرانی لنگ بیشتر از کل پولی است که میشود برای فرنگی رفتن به «بابا» داد.
هوش مصنوعی: شعرهایی سروده شده که مانند آب روان به سمت معانی مختلف حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: تصاویر و نقشهایی خلق کرده که شبیه به آثار زیبا و با معنی هستند و در عین حال جذاب و خندهآور نیز میباشند.
هوش مصنوعی: به خاطر پدر، بدون هیچ گونه تردید، همه چیز را برای او آماده کرده و تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: پدرم پول زیادی دارد و در مجالس به خاطر تفاخر و خودبینی خودنمایی میکند.
هوش مصنوعی: با این که او بیدست و پا و سادهدل است، اما تلاشش به خاطر بینیازیاش به طور کامل متوقف نشده است.
هوش مصنوعی: تنها مهندسی که بار خوبش را بسته است، باقی افراد در کار خود سرگردان و گیج هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرزند ناخلفی که به جای رفتار نیکو، ناپسند عمل کرده، باعث شده که والدینش به او ناسزا بگویند و از او ناامید شوند.
هوش مصنوعی: فرمان امده است که از جانب منبع بزرگ که به مقام والا میرسد، بر کسی که پاک و مخلص است، ناسزاها نازل شود و به حالت پنهان درآید.
هوش مصنوعی: مشروطهخواهان باید پایههای دیکتاتوری را از بین ببرند و برای استقرار عدالت و آزادی تلاش کنند.
هوش مصنوعی: به همین دلیل، پدر همیشه به او یادآوری میکند که نباید به لذتهای دنیوی و شکمپرستی فکر کند؛ چرا که این امور میتوانند به انسان آسیب برسانند و او را از مسیر درست دور کنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی انسان به زیباییها و لذتهای زندگی میپردازد و از آنها بهره میبرد، در واقع باید از کلمات و رفتارهای زشت و ناپسند دوری کند. در نتیجه، زیبایی و شیرینی زندگی باید ما را به سمت کلام و رفتار نیک هدایت کند، نه به سمت دشنام و بیاحترامی.
هوش مصنوعی: او از دشمنی بیخبر نیست و به من فرمان میدهد که دیگران را با فحش و تهمت مورد هجمه قرار دهم.
هوش مصنوعی: در مورد یزدانپرستی، افرادی مانند من را به نامهای منفی و ترسناک خطاب میکنند.
هوش مصنوعی: اگر من و افرادی مانند من شیطانی هستیم، پس گنجویها هم فرزندان شیطان هستند.
هوش مصنوعی: من به دشمنی این باغ تبدیل شدم، چون از دوستانم دفاع کردم.
هوش مصنوعی: اگر حمایت از دوستان و نزدیکان ما به عنوان کاری شیطانی و ناپسند شناخته شود، پس حمایت از بیگانگان و دشمنان چه نامی دارد؟
هوش مصنوعی: ای جان، برادر، درست بنشین و صادقانه به همه سوالات من پاسخ بده، بیهیچ کم و کاستی.
هوش مصنوعی: به تو قول دادهاند که شکار بزرگ و قابل توجهی نصیبت خواهد شد، اما برای دستیابی به آن، چنگالهایی قدرتمند مانند گرگ به تو دادهاند.
هوش مصنوعی: ما جان خود را به نام اهرمن (نیروی شر) میخوانیم و او را در سطحی برابر با خود میبینیم.
هوش مصنوعی: گاهی بهار آنقدر زیبا و خالص است که مانند فرشتهای میماند، بیهیچ نیرنگ و فریب.
هوش مصنوعی: تو هم به عنوان موجودی سرشار از خوبی و نیکی شناخته میشوی و هم به عنوان موجودی برآمده از شر و بدی. این تضاد در تعریف تو برایم قابل درک نیست و نمیدانم دلیلش چیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که دل و جان دارد، چگونه میتواند در ردیف دیوانگان قرار گیرد؟
هوش مصنوعی: جان خودت را ارزان نفروش، به حرف من گوش کن و قلم را از دستت رها کن.
هوش مصنوعی: کاری بکن که درآمد خوبی داشته باشی، به نیازهای زندگی پدرت برس و به حرفهای بیمورد اهمیتی نده.
هوش مصنوعی: در اداره اموال کشور، کار کردن و خدمت کردن به مردم بهتر از این است که از دست بیگانگان و خارجیها چیزی بگیری و استفاده کنی.
هوش مصنوعی: در اداره و مدیریت یک کار، استفاده از روشهای درست و گام به گام بهتر از ایجاد تناقضها و ناسازگاریهاست. به جای برخورد با سختیها به صورت ناگهانی و نادرست، بهتر است به آرامی و با دقت پیش برویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.