قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح شاه ابوالخلیل
هرکه دائم با نگار خویشتن باشد به هم
دلش ناویزد به درد و جانش ناویزد به غم
پشتش از هجران نباشد چون دو زلف او دو تا
دلش از انده نباشد چون دو چشم او دژم
من بدل کردم بشادی غم بوصل یار خویش
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲ - مدح ابوالفرج نصر بن رستم
افتخار اهل تیغ ای صاحب اهل قلم
شمع سادات عرب خورشید احرار عجم
ای امین شاه غازی صاحب دیوان هند
روشن از رای تو بینم کار تاریک حشم
ای عمید ملک سلطان بوالفرج اهل فرج
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۷
هفت چیز از خسرو عالم همی نازد به هم
دین و ملک و تاج و تخت و رایت و تیغ و قلم
آن خداوندی که مغرب دارد او زیر نگین
وان شهنشاهی که مشرق دارد او زیر علم
سایهٔ یزدان ملک شاه آنکه اندر ملک خویش
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در نعت رسول اکرم
چون به صحرا شد جمال سید کون از عدم
جاه کسرا زد به عالمهای عزل اندر قدم
چون نقاب از چهرهٔ ایمان براندازد زند
خیمهٔ ادبار خود کفر از خجالت در ظلم
کوس دعوت چون بزد در خاک بطحا در زمان
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در نعت رسول اکرم
مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
رای تو باشد حشم توفیق به فرزاد علم
گر نبودی بود تو موجود کلی را وجود
حق به جان تو نکردی یاد در قرآن قسم
گر نخواندی «رحمةللعالمین» یزدان ترا
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷
مرحبا ای رایت تحقیق رایت را حشم
رای تو باشد حشم توفیق به فرزاد علم
گر نبودی بود تو موجود کلی را وجود
حق به جان تو نکردی یاد در قرآن قسم
گر نخواندی «رحمةللعالمین» یزدان ترا
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - در مدح عمادالدین محمدبن منصور
ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم
محمدت را همچنان چون ملک را تیغ و قلم
بذل بیدستت نباشد همچو دانش بیخرد
مال با جودت نماند همچو شادی با ستم
روح را از رنجهای دل تهی کردی کنار
[...]
سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح ایرانشاه
از برای خدمتت را صف زده همچون خدم
تیغ داران با وشاح و با کمر همچون قلم
خاصه بهر خلعت ذات ترا بود آنکه زد
علم تقدیر ازل در عالم صورت علم
از برای خدمتت بود آنکه آمد در وجود
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح اتسز خوارزمشاه
ای حریم صدر تو ترسندگان را چون حرم
از تو گشته بیضهٔ خوارزمشاهی محترم
طایر عدل ترا صحن زمین زیر جناح
ناظر قدر ترا سطح فلک زیر قدم
چرخ گردان بر ندارد جز بفرمان تو گام
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح شمس الدین
محترم شاه شریعت آمد از بیت الحرم
آمد از بیت الحرم شاه شریعت محترم
آنکه از وی محترم تر زایر آمد رونداست
تا پدیدار آمدست آمد شد بیت الحرم
صدر قارون نقی نسبت که اندر دین حق
[...]
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم
نی غلط گفتم که اینجاعاشق و معشوق اوست
گرچه ما از عشق او اندر جهان افسانهایم
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم
ما کهایم؟ ازما چه آید؟ تا نپنداری که ما
روی او را آینه،یا زلف او را شانهایم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
عاقبت از مشرق جان تیغ زد چون آفتاب
آن که جان میجست او را در خلا و در ملا
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سوم
گشته من زیر و زبر از صرصر هجران تو
تا ببینم روی تو بدتر شوم پیچان شوم
همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۳۴
رهروان بستند بر فتراک ما را لاجرم
پیشتر از کاروان خود را به منزل یافتیم
شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین
من نه آن نورم که آلایم به هر تر دامنی
تا رفیق خود نیابم کی به هر کس دم زنم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - فی مدح سلطان الاعظم و الخاقان الاعدل الاکرم جمال الدولة و الدین
چون پدید آورد رخ پیل سپید صبحدم
شد روان شیر سیاه شب سوی دشت عدم
شیر چرخ نیلگون در دم نهان گشت از نظر
خون بر آورد از جگر پیل دمان صبحدم
شیر گردون کز کواکب بود چون چرم پلنگ
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴
ای زده کوس شهنشاهی بر ایوان قدم
هر دو عالم بر صفات هستیِ ذاتت علم
عاجز از درک کمالت عقل اصحاب خرد
قاصر از ذیل جلالت دست ارباب همم
از شراب رحمتت هر جرعه یی آب حیات
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۳ - ادیب صابر ترمذی
این همه بگذار با شعر مجرد آمدم
چون سنایی هستم آخر گر نه همچون صابرم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۵ - منصور
برنگین خاتم جانست نام آن صنم
ور دهد دستم بکارم در سواد دیده هم