گنجور

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳ - دشمن و دوست

 

دیگران از صدمه اعدا همی‌نالند و من

از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی

سست‌عهد و سردمهرند این رفیقان همچو گل

ضایع آن عمری که با این سست‌عهدان سر کنی

دوستان را می‌نپاید الفت و یاری ولی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۸ - پاداش نیکی

 

من نگویم ترک آیین مروت کن ولی

این فضیلت با تو خلق سفله را دشمن کند

تار و پودش را ز کین‌توزی همی‌خواهند سوخت

هرکه همچون شمع بزم دیگران روشن کند

گفت با صاحبدلی مردی که بهمان در نهفت

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۰ - نغمه فتح

 

ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت

انتقام خون آذربایجان باید گرفت

خصم اگر بر آسمان یابد گذر مریخ‌وار

ره چو مهر تیغ‌زن، بر آسمان باید گرفت

روبهان از بیم جان رفتند در سوراخ‌ها

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن

دیو اگر گوید که حورم، بشنو و باور مکن

گر بگوید روبه افسونگر نیرنگ‌باز

کز فریب و حیله دورم، بشنو و باور مکن

ور بگوید مرده‌خور کفتار، کز بهر ثواب

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵۰ - رنج بیهوده

 

خائنین اهل وطن را مایه دردسرند

جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند

گوش‌ها را در زمان حق شنیدن پنبه‌اند

چشم‌ها را در مقام راه دیدن نشترند

همچو رهزن هرکه را یابند دور از قافله

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵۱ - وطن

 

زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن

هم وطن غمخوار او هم اوست غمخوار وطن

دکتری فهمیده باید دست در درمان زند

تا ز نو بهبود یابد حال بیمار وطن

هرکه دور از میهن خود در دیار غربت است

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵۲ - شور وطن

 

هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود

هرکجا باشد تنی اهل وطن را سر بود

هرکه از میهن سخن گوید کلامش دلرباست

نغمه‌های بلبل این باغ رنگین‌تر بود

هرکه از نام وطن دارد کلام او نشان

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode