گنجور

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵

 

می خوردن و شاد بودن آیین من است

فارغ بودن ز کفر و دین دین من است

گفتم به عروس دهر «کابین تو چیست؟»

گفتا «دل خرم تو کابین من است»

خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۵

 

می خوردن و شاد بودن آیین من است،

فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین من است؛

گفتم به عروسِ دَهْر: «کابین تو چیست؟»

گفتا: «دلِ خرّمِ تو کابینِ من است»

خیام
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

کم شدن در کم شدن دین من است

نیستی در هستی آیین من است

حال من خود در نمی‌آید به نطق

شرح حالم اشک خونین من است

کار من با خلق آمد پشت و روی

[...]

عطار
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دوم

 

ای ساقی از آن می که دل و دین من است

پر کن قدحی که جان شیرین من است

گر هست شراب خوردن آئین کسی

معشوق بجام خوردن آئین من است

عراقی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

بی بزم تو باده اشک خونین من است

بی روی تو آه و گریه آئین من است

بی نام تو نقش سکه مسمار دل است

بی یاد تو لفظ خطبه نفرین من است

مجد همگر
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲

 

روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است

غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است

دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جان بین باید

وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهان بینِ من است؟

یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر

[...]

حافظ
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

گر زمهر بتی دل به قصد کین من است

سپاه فتنه دگر باره در کمین من است

دلا بگو دگر این گرد راه جلوه کیست

که همچو نور فروزنده در جبین من است

به شرع عشق مسلمان نیم،تف دوزخ

[...]

میرداماد
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۶

 

نفس سوخته شمع سر بالین من است

مهر خاموشی من جام جهان بین من است

تیغ چون بید ز جان سختی من می لرزد

موج بی بال وپر از لنگر تمکین من است

بر دلم گرد یتیمی چو گهر نیست گران

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰

 

خاکساری مشرب و افتادگی دین من است

بالش خارای من از خواب سنگین من است

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

آنکه می گرید به حالم چشم خونین من است

وانکه بردارد سرم از خاک بالین من است

قامتش را کی ز آغوش نظر بیرون کنم

چون پری در شیشه پنهان جان شیرین من است

می کند تسلیم بر شاخ گلم از راه دور

[...]

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است

در سر کوی تو قربان شدن آیین من است

به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر

خشت بالای خم میکده بالین من است

بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق

[...]

قصاب کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است

شکستگی چو رقم صفحهٔ جبین من است

نمی رود ز دلم لذت فراموشی

همیشه حرف الف درس اولین من است

در آن جهان که خزان و بهار را ره نیست

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

شادی هر دو جهان از دل غمگین من است

صاف تر ز آینهٔ مهر فلک، کین من است

برهمن، صورت آن بت که تواش می جویی

معنیش نقش خیال دل سنگین من است

دو جهان یک قدح آب نماید به نظر

[...]

سعیدا
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

شب جدایی تو روز واپسین من است

که نالهٔ هم نفس و گریه هم نشین من است

میان گبر و مسلمان از آن سرافرازم

که زلف و روی تو آیات کفر و دین من است

به عرصه‌ای که درآیند خیل سوختگان

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

فرموده خدا بزرگی آیین من است

تمکین شهان ز فر تمکین من است

فرماندهٔ اختران به صد جاه و جلال

فرمان بر شاه ناصرالدین من است

فروغی بسطامی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

هر شبی کآن پسر از مهر به تمکین من است

سرو در بستر و خورشید به بالین من است

هر که دید اشک مرا خواست ببیند رخ او

ماه را بین که غرامت‌کش پروین من است

عشقبازی به خم طُرّهٔ سیمین‌ذقنان

[...]

جیحون یزدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode