گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

 

عقاب تکاور برانگیختم

چو آتش بدو بر تبر ریختم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۳

 

چو از پادشاهیش بگریختم

شب تیره اسپان برانگیختم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۰

 

چوشد کاربی برگ بگریختم

بدام بلا در نیاویختم

فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

زمانی به کینه برآویختم

چو بسیار گشتند بگریختم

عیوقی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۶۵ - در لشکرگاه ایرانیان و چینیان

 

همه روزه با او بر آویختم

خوی و خاک و خون بر هم آمیختم

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۳۳ - دل باختن آتبین به فرارنگ

 

که زین دست در خسرو آویختم

ز بیگانه و خویش بگریختم

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

گفتم از عشقش مگر بگریختم

خود به دام آمد کنون آویختم

گفتم از دل شور بنشانم مگر

شور ننشاندم که شور انگیختم

بند من در عشق آن بت سخت بود

[...]

سنایی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۲ - در مقام و مرتبت این نامه

 

شعبدهٔ تازه برانگیختم

هیکلی از قالب نو ریختم

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۵ - در توصیف شب و شناختن دل

 

خونِ جگر با سخن آمیختم

آتش از آب جگر انگیختم

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۴ - مقالت سوم در حوادث عالم

 

بر سر خوانی نمکی ریختم

با جگری چند برآمیختم

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۴ - مقالت سوم در حوادث عالم

 

با نفس هر که درآمیختم

مصلحت آن بود که بگریختم

نظامی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۶

 

خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم

خویش را چون سرکه دیدم در شکر آمیختم

کاسه پرزهر بودم سوی تریاق آمدم

ساغری دردی بدم در آب حیوان ریختم

دیده پردرد بودم دست در عیسی زدم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۹ - در بیان آنک ثواب عمل عاشق از حق هم حق است

 

گویی آنجا خاک را می‌بیختم

زین جهان پاک می‌بگریختم

مولانا
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

بر خدا یک شب شفیع انگیختم

خاک بر خون جگر آمیختم

حکیم نزاری
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode