منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روحالرسا ابوربیع بن ربیع
لاله مشکین دل و عقیقین طرف است
چون آتش اندر او فتاد به خف است
گل با دوهزار کبر و ناز و صلف است
زیرا که چو معشوقهٔ خواجه خلف است
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
از زمین تا اثیر در دو کف است
صافی او شد که مایه شرف است
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶
آن چیست کز او سماعها را شرف است
وان چیست که چون رود محل تلف است
میآید و میرود نهان تا دانند
کاین ذوق و سماعها نه از نای و دف است
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۲
زان رونق هر سماع آواز دف است
زانست که دف زخم و ستم را هدف است
میگوید دف که آن کسی دست ببرد
کاین زخم پیاپی، دل او را شرف است
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود
رنگهای نیک از خم صفاست
رنگ زشتان از سیاهابهٔ جفاست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۲ - بیان آنک عارف را غذاییست از نور حق کی ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی و قوله الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع یصل طعامالله
زادهٔ دنیا چو دنیا بیوفاست
گرچه رو آرد به تو آن رو قفاست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۳ - خشم کردن پادشاه بر ندیم و شفاعت کردن شفیع آن مغضوب علیه را و از پادشاه درخواستن و پادشاه شفاعت او قبول کردن و رنجیدن ندیم از این شفیع کی چرا شفاعت کردی
گرچه از یک وجه منطق کاشف است
لیک از ده وجه پرده و مکنف است
جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیببند » شمارهٔ ۲ - فی مدح خواجه غیاث الدّین محمّد
از زخم چنگ معدلتت زهره بی دف است
خیزد ز بحر کف و تو را بحر در کف است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۷
به نسب نیست نسبت مردم
هر کسی را به نفس خود شرف است
شرف در به جوهر خویش است
نه ز پاکی جوهر صدف است
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » مسمط
آن سروری که بابِ شهیدان کربلاست
داماد احمد است و پسر عمّ مصطفاست
با خاکِ پاش نسبت مشگ ختا خطاست
دست بریده را زدم لطف او شفاست
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
گوهر عشق تو را دل صدف است
ناوک درد تو را جان صدف است
بحر اسرار شناسد خود را
شیخ مغرور که بادش به کف است
رخنه تیغ جفایت به سرم
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب
قفل گشای در کاخ صفاست
عطر فزای گل شاخ وفاست
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۰ - عقد یازدهم در مقام زهد که انقطاع رغبت است از نعم فانی و اقتصار همت بر نعیم جاودانی
نقد دین گوهر و دنیا صدف است
وین صدف درصدد صد تلف است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۵ - عقد بیست و ششم در صدق که عبارت از آنست که ظاهر و باطن برابر بود و بلکه باطن از ظاهر خوبتر
تیر اگر راست رود بر هدف است
ور رود کج ز هدف بر طرف است
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲
یک گربه ده و بصد « همی » منصرف است
در اصل یکیست این سخن منکشف است
از کثرت صفر اگر الف گشت هزار
الف راست بصورت و بمعنی الف است
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ نهم چهار زر سرخ است
ای آنکه رخ ترا بگل صد شرف است
با شادی تو غم جهان برطرف است
چون لاله چار برگ اگر بر کف تو
چار اشرفیست جام عیشت بکف است
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در مدح امامزاده واجب التعظیم احمد بن موسی الکاظم
تویی که گوهرت از بحر شحنه نجف است
ز گوهر تو زمین را بر آسمان شرف است
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۷ - حکایت شیخ زنجانی
آنکه او را صدق و اخل ا ص و وفاست
جان پاکش منبع نور و صفاست
میلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
پیکان نگار را دل ما هدف است
صد گوهر عافیت مرا در صدف است
الحق به کسی که دایمش بینی شاد
گر رحم نیاوری، حقت بر طرف است