گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روح‌الرسا ابوربیع بن ربیع

 

لاله مشکین دل و عقیقین طرف است

چون آتش اندر او فتاد به خف است

گل با دوهزار کبر و ناز و صلف است

زیرا که چو معشوقهٔ خواجه خلف است

منوچهری
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان

 

از زمین تا اثیر در دو کف است

صافی او شد که مایه شرف است

نظامی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۲ - اشاره به حدیث غدیرخم

 

مرتضی باب علوم مصطفاست

مرتضی کان کرم بحر صفاست

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶

 

آن چیست کز او سماعها را شرف است

وان چیست که چون رود محل تلف است

می‌آید و میرود نهان تا دانند

کاین ذوق و سماعها نه از نای و دف است

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۲

 

زان رونق هر سماع آواز دف است

زانست که دف زخم و ستم را هدف است

می‌گوید دف که آن کسی دست ببرد

کاین زخم پیاپی، دل او را شرف است

مولانا
 

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۲ - فی مدح خواجه غیاث الدّین محمّد

 

از زخم چنگ معدلتت زهره بی دف است

خیزد ز بحر کف و تو را بحر در کف است

جلال عضد
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۷

 

به نسب نیست نسبت مردم

هر کسی را به نفس خود شرف است

شرف در به جوهر خویش است

نه ز پاکی جوهر صدف است

سلمان ساوجی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » مسمط

 

آن سروری که بابِ شهیدان کربلاست

داماد احمد است و پسر عمّ مصطفاست

با خاکِ پاش نسبت مشگ ختا خطاست

دست بریده را زدم لطف او شفاست

خیالی بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

گوهر عشق تو را دل صدف است

ناوک درد تو را جان صدف است

بحر اسرار شناسد خود را

شیخ مغرور که بادش به کف است

رخنه تیغ جفایت به سرم

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب

 

قفل گشای در کاخ صفاست

عطر فزای گل شاخ وفاست

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

یک گربه ده و بصد « همی » منصرف است

در اصل یکیست این سخن منکشف است

از کثرت صفر اگر الف گشت هزار

الف راست بصورت و بمعنی الف است

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ نهم چهار زر سرخ است

 

ای آنکه رخ ترا بگل صد شرف است

با شادی تو غم جهان برطرف است

چون لاله چار برگ اگر بر کف تو

چار اشرفیست جام عیشت بکف است

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۷ - حکایت شیخ زنجانی

 

آنکه او را صدق و اخل ا ص و وفاست

جان پاکش منبع نور و صفاست

اسیری لاهیجی
 

میلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

پیکان نگار را دل ما هدف است

صد گوهر عافیت مرا در صدف است

الحق به کسی که دایمش بینی شاد

گر رحم نیاوری، حقت بر طرف است

میلی
 
 
۱
۲
۳