گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۹

 

به جایی که بودی زمینی خراب

وگر تنگ بودی به رود اندر آب

فردوسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

ببودی چند گه خرم به گوراب

کنون باز آمدی با چشم پر آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

یک نیم دلم کلبچه یک نیم کباب

یک نیمه در آتش و دگر نیمه در آب

مسکین دل من خراب کردی بعذاب

اکنون تو همی خراج خواهی ز خراب

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب

 

شده است بلبل داود و شاخ گل محراب

فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

ز آن سوزد چشم تو و زآن ریزد آب

کاندر ابرو بخفته بد مست خراب

ابروی تو محراب بسوزد به عذاب

هر مست که او بخسبد اندر محراب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

ساقی که به دست من دهد جام شراب

از می کنمش تهی و از دیده پر آب

می خوردن من درین غمان هست ثواب

گر درد کم آگاه بود مرد خراب

مسعود سعد سلمان
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۰

 

* چندان بخورم شراب، کاین بوی شراب

آید ز تُراب، چون روم زیرِ تُراب،

گر بر سر خاک من رسد مَخموری،

از بوی شراب من شود مست و خراب.

خیام
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۱ - نامه فرستادن شهریار به نزدیک فرانک گوید

 

سراندیب را سازم از کین خراب

ز دریا ببندم درین شهر آب

عثمان مختاری
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

زان سوزد چشم تو زان ریزد آب

کاندر ابروت خفته بد مست و خراب

ابروی تو محراب و بسوزد به عذاب

هر مست که او بخسبد اندر محراب

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

با دل گفتم: چگونه‌ای، داد جواب

من بر سر آتش و تو سر بر سر آب

ناخورده ز وصل دوست یک جام شراب

افتاده چنین که بینیم مست و خراب

سنایی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح اتسز خوارزمشاه

 

جانا فکنده ام ز غم تو سپر بر آب

وز اشک دیده ساخته‌ام مستقر در آب

آتش علم گرفت مرا در میان دل

تا من فگندم از غم عشقت سپر بر آب

من در میان آتش و این نادره نگر :

[...]

وطواط
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode