از من اکنون هرکسی را آرزوی مدحتست

رایگان بی‌آنکه بر من هیچ کس را نعمتیست

این قدر یارب ندانند آنچه ایشان می‌کنند

خامشی در حق ایشان بهترینم مدحتیست

راستی با این تفضل‌ها و این انعام‌ها

[...]

ترک استثنا مُرادم قَسوتیست

نه همین گفتن که عارِض حالتیست

وقت محشر هر عرض را صورتیست

صورت هر یک عرض را نوبتیست

کین مگر قاصد کند یا حکمتیست

او درین دین قبله‌ای و آیتیست

هر که در زندان قرین محنتیست

آن جزای لقمه‌ای و شهوتیست

هر که در قصری قرین دولتیست

آن جزای کارزار و محنتیست

خشم‌های خلق بهر آشتی‌ست

دام راحت دایما بی‌راحتی‌ست

انبیا گفتند در دل علتیست

که از آن در حق‌شناسی آفتیست

حلیهٔ تن هم‌چو تن عاریتی‌ست

دل بر آن کم نه که آن یک ساعتی‌ست

گفت یارا در درونم حجتیست

بر حدوث آسمانم آیتیست

گفت آن دانم و لیک این ساعتیست

که درین شستن به خویشم حکمتیست

گرچه همرنگ مهست و دولتیست

اندر ابر آن نور مه عاریتیست

آب اندر ناودان عاریتیست

آب اندر ابر و دریا فطرتیست

پس بدان رنجت نتیجهٔ زلتی‌ست

آفت این ضربتت از شهوتی‌ست

زیر دست تو سرم را راحتیست

دست تو در شکربخشی آیتیست

جوش نطق از دل نشان دوستیست

بستگی نطق از بی‌الفتیست

هر که شد دنبال دنیا ترک کرد آسودگی

ترک دنیا کردن و آسودگی خوش دولتیست

صبر کن با محنت فقر و ز کس راحت مخواه

زانکه هر راحت که باوی منتست آن محنتیست

گرچه مرهم از جراحت میبرد زحمت ولی

[...]

زین دو شرر داغ دل هستی ما عبرتیست

کاغذ آتش زده محضر کم‌فرصتیست

زیر فلک آنقدر خجلت مهلت مبر

زندگی خضر هم یک دو نفس تهمتیست

آن همه پاینده نیست غلغل جاه و حشم

[...]

خلوت دل کان همایون خلوتی ست

خلوت سلطان صاحب حشمتی ست

در قفا هر ظلمتی را ظلمتی ست

هرگنه نساج و پرده غفلتی ست