عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۸ - صفت غلام ورقه و دستوری خواستن از وی به چاره ساختن
برین گونه من دید نتوانمت
بکوشم مگر شاد گردانمت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب
بدو گفت من چاره ای دانمت
کزین زاولی مرد برهانمت
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
به هر گوشه کافتم ثنا خوانمت
به هر جا که باشم خدا دانمت
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
از مقام آشنائی رانمت
پس بدار بینوائی خوانمت
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲
آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت
بیدل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت
آمدهام بهار خوش پیش تو ای درخت گل
تا که کنار گیرمت خوش خوش و میفشانمت
آمدهام که تا تو را جلوه دهم در این سرا
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰
یک نفسی بیا که بر دیده و سر نشانمت
چند به زاری و شفاعت بر خویش خوانمت
روزی اگر قدم به بیغولهٔ بنده در نهی
جان و دلی به صدق در هر قدمی فشانمت
هر چه خلایقند اگر قصد کنند مجتمع
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۱ - کشتن دیو را بر آب
که گر برنگردی بگردانمت
همه کتف و شانه بدرانمت
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیرمؤمنان علی علیه السلام
من اگر خدای ندانمت
متحیّرم که چه خوانمت
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۵۶- آیات ۱۱۱ تا ۱۱۲
باز چون نوبت رسد می خوانمت
سوی آن قافی که دانی رانمت
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳- سوره آل عمران » ۱۷- آیات ۵۲ تا ۵۵
حق به عیسی گفت من میرانمت
تا که رافع سوی خود گردانمت
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴ - ملال محبت
گاهی گر از ملال محبت بخوانمت
دوری چنان مکن که به شیون برانمت
چون آه من به راه کدورت مرو که اشک
پیک شفاعتی است که از پی دوانمت
تو گوهر سرشکی و دردانه صفا
[...]