گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین

 

ترا گرهمچنین شاید بگوی آن سرو سیمین را

بگوی آن سرو سیمین رابگوی آن ماه و پروین را

بگو آن توده گل را بگو آن شاخ نسرین را

بگو آن فخر خوبان را نگار چین و ماچین را

که دل بردی و دعوی کرده ای مرجان شیرین را

[...]

فرخی سیستانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

نخواهد هیچ اجسام زمین را

همیشه جوید آیات برین را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

تبه کرد آن نشان و آن زمین را

ببردی بند شاه بافرین را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

[پری دیدار خورشید زمین را

شکر گفتار حور راستین را]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

بقا بادا کریم بافرین را

بقای جود و علم و داد و دین را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۱

 

تا رای بود نصرت دین ناصر دین را

در نصرت او رای بود روح امین را

تا پادشه روی زمین باشد سنجر

بر هفت فلک فخر بود روی زمین را

شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قطعات » شمارهٔ ۳

 

این منم آمده نزدیک کریمی‌که شدست

شخص او قبله قبول شرف وتمکین را

وین منم دست به من داده بزرگی‌که سپرد

به‌کف پای بزرگی سر علیّین را

وین منم یافته اقبال وزیری‌که زعدل

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

الا ای باد شبگیری بگو آن لعبت چین را

چراغ نسل خاقان را جمال آل تکسین را

که تا دیدم رخ چون ماه و دندان چو پروینت

ز عشق تو نگهبانم همه شب ماه و پروین را

چنانی تو مرا درخور که شیرین بود خسرو را

[...]

امیر معزی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

 

ای کرده خجل بتان چین را

بازار شکسته حور عین را

بنشانده پیاده ماه گردون

برخاسته فتنهٔ زمین را

مگذار مرا به ناز اگر چند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح خواجه ناصرالدین طاهر

 

نصر فزاینده باد ناصر دین را

صدر جهان خواجهٔ زمان و زمین را

صاحب ابوالفتح طاهر آنکه ز رایش

صبح سعادت دمید دولت و دین را

آنکه قضا در حریم طاعتش آورد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - صاحب را به داشتن دو فرزند به نام محمود و مسعود تهنیت گوید

 

چون بهاء الدین اعز را شاخ عزت بارور شد

شکر آن نعمت به واجب کرد اله‌العالمین را

کردگارش در خور وی این دو گوهر داد و هرگز

مثل آن حاصل نیاید بحر ملک و کان دین را

آن چنان محمود سیرت مهتر مسعود طالع

[...]

انوری
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode