گنجور

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد

 

اندرآ در کشتی ای مرد لطیف

تا ببینی آن طرف حسن ظریف

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷ - در بیان صفت اهل ایمان و در عمل خالص

 

هر که دارد این صفت باشد شریف

ور ندارد دارد ایمان ضعیف

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷۷ - در بیان فقر و صحبت درویشان

 

گرچه باشد لاغر و خوار و ضعیف

وقت طاعت کم نباشد از حریف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

درنگر کایوب ابدال ضعیف

مانده اندر کرم تن زار و نحیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پرده‌بازی او

 

بود نطعی مرورا خوب و لطیف

آن همه صورت در آنجا بد خفیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۵ - حکایت استاد ترک و پرده‌بازی او

 

تو چه دانی تا که ایوب ضعیف

جسم خود در راه کرمان کرده ضیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۶ - در علو مرتبه انسان

 

من نظر دارم درین خاک ضعیف

هست بر درگاه ما او بس شریف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۱ - حكایت مرد كر و قافله

 

چون بدانستم کری بود این ضعیف

همچو من بیچاره و زار و نحیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

مسکنی خوش بود و جایی بس شریف

وندر آنجا بُد درختان لطیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

از قضا آنجا یکی مردی ضعیف

دام کرده تن نزار و دل نحیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۹ - حكایت

 

در جهان چیزی نداری ای ضعیف

از کجا حاصل شود دری لطیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

شیشه دیگر برون آرد لطیف

جوهری شفّاف بس نغز و شریف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۲ - رسیدن سالك با پرده دوم

 

گفت ای پیر نکو رای لطیف

باز ده ما را جوابی تو ظریف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۷ - رسیدن سالك وصول با پرده ششم

 

دید ناگه پرده سبز و لطیف

در پس پرده یکی پیر شریف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

پرده بردار ای ز ایوب ضعیف

کرده رنجور و ز عشقت تن نحیف

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

راز دار تست این پیر ضعیف

هم فدایت کرده این جان نحیف

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷

 

خود را چو نمود او نه خیال است و نه طیف

تو چون و چگونه دانیش، باشد حیف

هرگز نرسی به ذاتِ او تا گویی

ماهو و متی و لم و این و کم و کیف

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۲ - الصدق

 

از صدق رهانی دل خود را از حیف

وز صدق رهانی سر خود را از سیف

شاید که تو حدّ صدق از من پرسی

دانی چه بود صدق نگویی کم و کیف

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۳

 

گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف

کز ترش رویی همی‌رنجد دلارام ظریف

گر همی انکار خود پنهان کنی بر روی تو

می‌نماید دشمنی‌ها بر رخ تو لیف لیف

روز گردک بر رخ داماد می‌باشد نشان

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode