کش بدن گر ناله زنبور نیست

لاغر اندامی و چندین زخم چیست

دید روباهی که روباهی دگر

می دود گفت ای برادر حال چیست

گفت باشد خر بگیری گفت تو

نیستی خر روبهی بر جا بایست

گفت تا ثابت کنم خر نیستم

[...]

گفتم او را کیستی نام توچیست

بازگو گر در دلت مهر علی است

گفتم ای زن راست گفتی چاره چیست

خود خبردارم که ما را هیچ نیست

عرض کرد ای شه بفرما کار چیست

در بر تو حاجت اظهار نیست

بر احوال من زار باید گریست

که دردمرا چاره جز مرگ نیست

لباس غضب درتنت بهر چیست

کسی کو تو را خشمگین کرده کیست

کسی جز تو بخشنده جرم نیست

اگر هست اودرکجا هست وکیست

از تو چون پرسد بگو نام توچیست

چیست کارت گو به من کارت ز کیست

باز گویم این طریق عقل نیست

این حکایت ها ندانم بهر چیست

عاشق از رسوائیش پروای نیست

آنکه عاشق هست ورسوا نیست کیست

تلخ کامیت ز شیرین بهر چیست

گرچه شیرین است اما به ز کیست

خدایا گنه بخش غیر از توکیست

مرا اعتقاد اینکه کس جز تو نیست

که این جوان که به میدان رزم آمده کیست؟!

که کس بطلعت و شوکت چو او مصور نیست؟! 

که ای جماعت این بیشتر ز طفلی نیست

دهید زحمت بی جا به خویشتن از چیست

چو از سال ده عمرم آمد به بیست

نگشتم خبر زاین که تکلیف چیست

بدوموش دشتی بگفتا ز چیست

که هیچ آب و رنگت به رخسار نیست

به عالم چه چیز است کاندر تونیست

تو خودمی ندانی سرشتت زچیست

توئی خالق وکس به غیر از تو نیست

بدیندعوی ار منکری هست کیست

تا بدانی معنی اسماء‌ چیست

تا شوی آگه به دهر از هست ونیست