گنجور

 
بلند اقبال

اگر مست هستم وگر هوشیار

به یاد توام دائم ای کردگار

تو را غافر المذنبین نام شد

مرا هم از آن باده درجام شد

عطا شیوه ی تو خطا کار ماست

چه باک ازخطا عفوت ار یار ماست

شنیدم که نام توباشد غفور

از ان اینچنین در گناهم جسور

به فضل تو امیدواریم ما

به عفو تو امید داریم ما

توئی خالق وکس به غیر از تو نیست

بدیندعوی ار منکری هست کیست

که با تیغ غیرت زبان برمش

اگر بینمش بین چه سان برمش

یکی را به سر تاج شاهی نه ی

یکی را غم بی کلاهی دهی

مرا نیست آن قدرت وآن لسان

که گویم چنین کن و یا کن چنان

تو راهم بهشت است وهم آتش است

به هر یک خوشی ز آن مرا هم خوش است

الهی به حق رسول مجید

مرا از درخود مکن ناامید