ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۴ - در مسافرت کردن شوهر و سپردن خانه و زن خود بهدست رفیق بدگوهر
گفت بار نخست کاینجا من
آمدم میهمان به همره زن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان
یا نرفت از پی رسالت من
یا ندادند رخصت رفتن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۶ - حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
روز دیگر ز تنگی مسکن
گشت ناهید همطویلهٔ من
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمهای از تاریخ خراسان
و آذرخوره شد به پارس مکین
در نشابور آذر برزبن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان
بر سر موجهاش چین و شکن
حلقه حلقه چو غیبهٔ جوشن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
هرچه باشد به قعر آب، لجن
بر سر آبدان کند مسکن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیبجویی
عیب از اینهاست کاین خرابه وطن
نشود عدل و داد را مسکن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
همه با هم مخالف و دشمن
روی هم رفته دشمنان وطن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
فکر کن تا به روزگار کهن
دین ظلمیت بوده برگردن؟
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم
همه تغییر داده نام و نشان
هر یکی گشته مهتری ذیشأن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۳ - در صفت زن خوب
راستی کفش پای این سرهزن
به از آن مرد ابله کودن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۴ - صفت زن بد
خاندانش مقدس و مومن
شوی برنا و خود کثرالسن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۶ - گل و پروانه
چون زند بوسهای به وجه حسن
گل از آن بوسه گردد آبستن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم
یک ترن از غرب شود سوتزن
وصل کند دجله به رود تجن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم
نو شود اعیاد و رسوم کهن
خلق به هر جشن کنند انجمن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ چهارم
سال شد از بیست فزون تا که من
گشتهام آوارهٔ حبالوطن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » دل مادر » شکوهٔ عروس از مادر شوهر!
مرد بیچاره چوبشنید سخن
رفت و بوسید سر و صورت زن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » دل مادر » وادی السباع
فرش راهش ستخوانهای کهن
دنده و جمجمه و ساق و لگن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۹
چو خواهی به تیزیسرایی سخن
نگه کن بدان گفتهٔ خویشتن
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۹
بهجای خموشی سخن سر مکن
به جای سخن لب مبند از سخن