چون رسیدم به چند میلی ری
باد و باران وزبد پی در پی
شب تاربک و باد سرد وزان
کس و ناکس به قهوهخانه خزان
بود گردونهایم جای نشست
خود و اطفالم اندر آن دربست
بار و کالای خانه بسته به هم
بار کرده در آن ز پشت و شکم
رختخواب و مسینه و اسباب
جامهدان و لباس و فرش وکتاب
بود قصدم که هم در آن سر شب
بدوانیم سوی ری مرکب
سی و شش ساعتست تاکه مدام
خواب بر چشم ما شدست حرام
باید امشب رسیم با خانه
تا نماییم خواب جانانه
مام در انتظار طفلان است
(«مهری» از یاد مام گریانست
من ز بیخوابی وتعب خسته
دو شبانروز دیده نابسته
تند راندیم با هزار امید
حسنآباد شد ز دور پدید
چند ماشین قطار استاده
همه از بهر حرکت آماده
یکی آینده و رونده دگر
آن یکی لنگ و آن دگر پنجر
بر در قهوهخانه مردی چند
راهداری و رهنوردی چند
روستایی گرفته بار الاغ
قهوهچی زر شمرده پیش چراغ
پاسبانی به کف گرفته تفنگ
شوفری با مسافران در جنگ
بود قصدش که شب درنگ کند
وندر آن قهوهخانه لنگ کند
پاسبان با کمال بیدردی
بود ناظر ولی به خونسردی
بیوهای زان شُفُر شکایت کرد
پاسبان از شُفُر حمایت کرد
که توقف در آن مغازهٔ دود
داشت از بهرشان فراوان سود
چونبخوردند کودکان همه چای
به شوفر گفتم ای رفیق مپای
زود بنزین بریز و گاز بساز
که شبی تیره است و راه دراز
که بهناگه یکی بیامد پیش
گفت باید کنیمتان تفتیش
چون که چیزی نبودم اندر بار
ننهادم به مشت او دینار
گفتمش با لبی پر از خنده
بوی خیری نیاید از بنده
هرچه خواهد دلت پژوهش کن
چیزی ار یافتی نکوهش کن
رفت و بگشود جمله بار مرا
سخت دشوار کرد کار مرا
بندها را زیکدگر ببرید
تنگها را چو رهزنان بدربد
جامهدانهای من به خاک انداخت
بارها را ز هم پریشان ساخت
فرشها را به راه چید همه
رختها را به گل کشید همه
کودکان را یکان یکان آورد
بغل و جیبشان تفحص کرد
داد آواز و زالی آمد پیش
تا زنان را همی کند تفتیش
جست و پیمود آن تُنُکمایه
جیب و جوراب کلفت و دایه
بود زنبیلکی به بار اندر
شیشهٔ می در آن چهار اندر
گفت می بیجواز ممنوع است
هست قاچاق و غیر مشرع است
گفتمش این شراب شیراز است
سالخوردهست و خانه انداز است
این شراب از حکیم دستور است
داروی چند طفل رنجور است
گر به تهران شراب دارد باج
در صفاهان و پارس نیست خراج
گفت از امروز کردهاند اعلان
باج دارد شراب اصفاهان
گفتم امروز اگر شدست اعلام
که می بیجواز هست حرام
من دو روز است تا از اصفاهان
رخت بستم به جانب تهران
گفت بی فایدست چون و چرا
حکم قانون ندارد استثنا
بایدت سر به حکم عرف نهی
پنج تومان و نیم جرم دهی
پس نشست و نوشت با مسمس
قصه را چند صورت مجلس
چون به هریک نهاد صحه رئیس
صحه کردند پاسبان و پلیس
پنج تومان و نیم زر دادم
می و زنبیل هم بسر دادم
جمع کردم، لبی پر از دشنام
رخت و کالای خود ز شارع عام
دو سه ساعت درین بسر بردیم
ساعتی نیز آب و نان خوردیم
قهوهچی برد باقی زر و مال
ماندهٔ دزد را برد رمّال
چرب کردند سبلتی یاران
من و اطفال مانده در باران
شب ما برگذشت از نیمه
کودکان خسته، من سراسیمه
برنشستیم از آن کریوهٔ آز
بگرفتیم پیش، راه دراز
تا سحر چرت بود و خمیازه
تا رسیدیم ما به دروازه
ساعتی هم در آن مکان ماندیم
مبلغی سیم نقد افشاندیم
تا از آن نقد، مهتر بلدی
نسیه سازد سعادت ابدی
بود القصه وقت بوق سحر
که نمودیم سوی شهر گذر
با تنی خسته و خیال پریش
برسیدیم تا به خانهٔ خویش
لب چو از قند یار بوسه گشاد
تلخی این سفر برفت از یاد
پس چندی، از انحصارکسی
آمد و خواست عذر رفته بسی
گشت خستو که آن پلید نژاد
زر ما برده از ره بیداد
شیشههای شراب را آورد
پنج تومان و نیم را رد کرد
لیک افسون کان شراب لطیف
فاسد و ترش گشته بود و کثیف
وان دغل کاردار کافر کیش
هست مشغول نابکاری خوبش
به خدایی که هست واقف راز
زانچه گفتم یکی نبود مجاز
باشد احوال ملت ایران
مثل آن شراب اصفاهان
که برندش به زور و آب کنند
ضایع و فاسد و خراب کنند
ور پس از مدتی دهندش باز
باد رحمت به سرکه و به پیاز
این ادارهچیان دزد و دغل
همه هستند غرق مکر و حیل
نه امانت نه حس ملیت
نه وظیفه نه پاکی نیت
گونی اینها هراول تترند
حاش لله که از تتر بترند
همگی بیعقیده و ایمان
بسته با دزد و راهزن پیمان
جملگی بارگردن من و تو
شغلشان لخت کردن من و تو
همه با هم مخالف و دشمن
روی هم رفته دشمنان وطن
وان که باشد امیر این دزدان
هست باری نظیر این دزدان
وزرا را صفای نیت نیست
اُمرا را غم رعیّت نیست
آن که در بند سیم و زر باشد
به رعایا کیش نظر باشد؟
راهی ار سازد و خیابانی
کارگاهی و کاخ و ایوانی
همه از بهر سود خویش کند
یا زبهر نمود خویش کند
تا از این ره شود به کار سوار
بنهد گنج درهم و دینار
مهتر خانه چون زند تنبک
پای کوبند کودکان بیشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن درباره سفر دشوار خود به تهران و مشکلاتی که در راه با آنها مواجه شده، روایت میکند. او با خانوادهاش به راه افتاده و در میانه شب با بار و کالای زیاد به قهوهخانهای میرسند. در آنجا با مشکلاتی نظیر تفتیش بار و قاچاق شراب روبهرو میشوند. پاسبانی بر اساس قوانین سختگیرانه آنها را جریمه میکند و در این بین، شاعر احساس ناامیدی و بیعدالتی را نسبت به رفتار نیروهای انتظامی و بیتوجهی به مردم ابراز میکند.
او در نهایت با بار خسته و کودکانش به خانه میرسد و تلخی سفر را فراموش میکند. پس از مدتی از فردی که آنها را جریمه کرده عذرخواهی میشود، اما شراب از بین رفته و فاسد بوده است. شاعر با انتقاد از فساد و دزدی در ادارهها و نداشتن احساس ملّی میان مسئولین، به وضعیت جامعه ایرانی و بیتوجهی به حقوق مردم اشاره میکند و میگوید که او و امثال او در برابر این بیعدالتیها ناتوانند. متن به انتقاد از نظام اجتماعی و سیاسی عصر خود میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی به چند مایلی ری رسیدم، باران و باد به طور پیوسته میوزید.
هوش مصنوعی: شب تاریک و سرد با بادی که میوزد، کسی به قهوهخانه نمیآید.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا همچون چرخوفلک در حال گردشیم، و جای پای ما و فرزندانمان در این مسیر کاملاً مشخص و جا افتاده است.
هوش مصنوعی: بار و کالای خانه بههم مرتبط و پیوستهاند و این پیوستگی از وضعیت سختی که بر زندگی حاکم است، نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به توضیح و توصیف وسایل و لوازم زندگی میپردازد، مانند تخت خواب، مسافرت، وسایل احتیاطی، لباسها، فرش و کتابها. به طور کلی، به لوازمی اشاره دارد که در زندگی روزمره مورد استفاده قرار میگیرند و نشانههایی از راحتی و آرامش هستند.
هوش مصنوعی: من تصمیم داشتم در آغاز شب، با سرعت به سوی ری بروم.
هوش مصنوعی: سی و شش ساعت است که خواب به چشم ما حرام شده و نتوانستهایم بخوابیم.
هوش مصنوعی: امشب باید به خانه برسیم تا خواب خوش و دلچسبی داشته باشیم.
هوش مصنوعی: مادر در انتظار فرزندانش است و یاد مهرمادر باعث گریهاش میشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر بیخوابی و ناراحتی بسیار، دو شبانهروز را بدون خواب گذراندهام.
هوش مصنوعی: با شتاب رفتیم و با هزار امید، حسنآباد از دور برای ما نمایان شد.
هوش مصنوعی: چندین قطار در حال ایستادن هستند و همه آنها برای حرکت کردن آمادهاند.
هوش مصنوعی: یکی به جلو در حرکت است و در حال پیشرفت، در حالی که دیگری لنگ میزند و به آرامی پیش میرود.
هوش مصنوعی: در کنار قهوهخانه، چند مرد نشستهاند که هم به راهنمایی و هدایت مسافران مشغولند و هم به سفر و جابجایی.
هوش مصنوعی: یک روستایی بار الاغی را که متعلق به قهوهچی است، به دقت و با احتیاط شمرده و در کنار چراغ قرار داده است.
هوش مصنوعی: یک نگهبان با تفنگش در کنار مسافران در حال جنگ و درگیری است.
هوش مصنوعی: او قصد داشت که شب را در قهوهخانه بماند و وقت خود را در آنجا صرف کند.
هوش مصنوعی: نگهبان به طور کامل و با بیاحساسی به نظارت میپرداخت، اما بسیار آرام و بیهیجان بود.
هوش مصنوعی: یک زن بیوه از بدیهای زندگی خود شکایت کرد و پاسبان از او حمایت و دفاع کرد.
هوش مصنوعی: در این مغازه که دودی در آن وجود دارد، برای آنها نفع زیادی حاصل میشود.
هوش مصنوعی: وقتی کودکان چای خود را نوشیدند، به راننده گفتم: دوست من، بگذار آرامش برقرار باشد.
هوش مصنوعی: بنزین را سریع بریز و گاز کن، چون امشب تاریک است و مسیر طولانی پیش رو داریم.
هوش مصنوعی: ناگهان شخصی آمد و گفت: باید شما را بررسی کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که من هیچ مقدار و ارزشی نداشتم، چیزی را در دستان او قرار ندادم تا به عنوان بها از من بگیرد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که با لبخندی پر از شادی، از من چیز خوبی نمیتوان انتظار داشت.
هوش مصنوعی: هرچه که دل تو میخواهد، در آن جستجو کن و اگر چیزی پیدا کردی، به خاطر آن از خودت انتقاد کن.
هوش مصنوعی: او رفت و مشکلات زیادی برای من ایجاد کرد که کارهایم را بسیار سخت کرد.
هوش مصنوعی: زنجیرها را از هم جدا کنید و تنگناها را همچون دزدانی که به در بدوند، کنار بگذارید.
هوش مصنوعی: کیفهای من بارها به زمین افتادند و محتویاتشان به هم ریخته شد.
هوش مصنوعی: همه فرشها را به دقت کنار هم قرار داد و تمام لباسها را به زیبایی تزیین کرد.
هوش مصنوعی: کودکان را یکی یکی آوردند، آنها را در آغوش گرفتند و در جیبهایشان جستجو کردند.
هوش مصنوعی: زنگ و صدای بلندی به گوش رسید و زالی (یا هیئت تحقیق) به سمت زنان آمد تا آنها را مورد بررسی قرار دهد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که دارای ویژگیهای خاصی است و به نوعی نازکمایه و لطیف به نظر میرسد. در اینجا، جیب و جوراب او بزرگ و کلفت هستند، و همچنین به دایهاش اشاره دارد که نشاندهنده وابستگی او به مراقبت و توجه دیگران است. در مجموع، این توصیف به بررسی ترکیب ظرافت و حمایت از سوی نزدیکان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زنی در حال باربرداری بود و درون شیشهای، مینوشید. در این وضعیت، چهارچشمی به اطراف نگاه میکرد.
هوش مصنوعی: گفتند بدون مجوز ورود ممنوع است، این کار قاچاق و غیرقانونی است.
هوش مصنوعی: به او گفتم این شراب از شیراز است، سالهاست که عمرش طولانی است و از خود یک حس و حال ویژهای را به خانه میآورد.
هوش مصنوعی: این شراب بر اساس راهنمایی یک حکیم تهیه شده و میتواند به عنوان دارویی برای چندین کودک بیمار عمل کند.
هوش مصنوعی: اگر در تهران شراب موجود باشد، در اصفهان و فارس نیازی به پرداخت مالیات وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از امروز اعلام کردهاند که برای نوشیدن شراب اصفهان باید هزینهای پرداخت شود.
هوش مصنوعی: امروز اگر اجازهای برای نوشیدن الکل وجود نداشته باشد، صحبت کردن دربارهاش هم ممنوع است.
هوش مصنوعی: دو روز است که از اصفهان به سمت تهران سفر کردهام.
هوش مصنوعی: میگوید که بحث کردن دربارهی جزئیات و دلایل، بیفایده است؛ زیرا قانون هیچ استثنایی ندارد و باید به آن عمل کرد.
هوش مصنوعی: باید از روی عرف و ادب، پنج تومان و نیم را پرداخت کنی و در عوض، به جای آن گناهی مرتکب نشوی.
هوش مصنوعی: پس او نشسته و با قلم مسی، داستان را به چند شکل و قالب متفاوت نوشت.
هوش مصنوعی: زمانی که هر کس بر کسی نظارت و کنترل داشته باشد، پاسبان و پلیس هم به او احترام میگذارند و تأییدش میکنند.
هوش مصنوعی: من پنج تومان و نیم زر پرداخت کردم و همچنین یک زنبیل هم به آن اضافه کردم.
هوش مصنوعی: من زبانآوری دارم پر از ناسزا و کالا و لباس خود را در معبر عمومی جمع کردهام.
هوش مصنوعی: ما چند ساعتی را در اینجا گذراندیم و دقایقی هم به صرف آب و غذا پرداختیم.
هوش مصنوعی: قهوهچی بقیه پول و داراییهایی که دزد باقی گذاشته بود را برد.
هوش مصنوعی: دوستهای من به خوبی و مهربانی پرداختهاند و بچههای ما در باران به حال خود رها شدهاند.
هوش مصنوعی: شب ما به نیمه رسید و کودکان خسته شدهاند، من در حال نگرانی و اضطراب هستم.
هوش مصنوعی: ما از آن فریب و ظلمتی که ما را در بر گرفته بود برخواستهایم و اکنون در مسیر طولانیای قرار گرفتهایم.
هوش مصنوعی: تا صبح خوابآلود و خسته بودیم تا اینکه به دروازه رسیدیم.
هوش مصنوعی: مدتی را در آنجا گذراندیم و مقداری پول نقد هم در آنجا خرج کردیم.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به موفقیت و خوشبختی پایدار، باید از فرصتهای واقعی و ارزشمند استفاده کرد و به جای اتکا به وعدههای نسیه و بیپایه.
هوش مصنوعی: در نهایت، صبحگاه هنگام اذان که به سمت شهر حرکت کردیم.
هوش مصنوعی: با بدنی خسته و ذهنی پریشان به خانه خود رسیدیم.
هوش مصنوعی: وقتی لبانم با بوسهای از قند یار ملاقات کرد، تلخی سفر از یادم رفت.
هوش مصنوعی: مدتی بعد، فردی از انحصار خارج شد و درخواست کرد که به خاطر اشتباهاتش عذرخواهی کند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آن شخص خسته و نابود شده است، زیرا نژاد پلیدی که در مقام ظلم و ستم است، او را از مسیر خود دور کرده و به لحاظ روحی خوار کرده است.
هوش مصنوعی: شیشههای شراب را آوردند و قیمت آن را پنج تومان و نیم رد کردند.
هوش مصنوعی: اما جادوی آن شراب نازک و لطیف، خراب و ترش شده بود و آلوده شده بود.
هوش مصنوعی: او که نیرنگ باز و کافر مذهب است، در حال انجام کارهای ناپسند و بدچشم است.
هوش مصنوعی: به خدایی که به کل رازها آگاه است، هیچ یک از آنچه که گفتم، بیاساس و بیمنطق نیست.
هوش مصنوعی: باشد که حال و احوال مردم ایران مانند آن شراب اصفهان باشد.
هوش مصنوعی: به زور او را از جایی که هست بیرون میکنند و او را نابود و خراب میسازند.
هوش مصنوعی: اگر بعد از مدتی به او دوباره نعمت و برکت را بازگردانند، همانند بازگشت نسیم رحمت به غذاهایی مانند سرکه و پیاز.
هوش مصنوعی: این مدیران و مسئولان همه در کارهای ناپاک و فریبکاری غرق شدهاند.
هوش مصنوعی: نه اعتماد به کسی وجود دارد، نه حس تعلق به کشور، نه احساس مسئولیت و نه نیتی خالص.
هوش مصنوعی: این افراد به شدت از تتر و وضعیت آن نگران هستند و به نوعی نمیتوانند از آن فرار کنند، چون در فکر خود همچنان به آن وابستهاند.
هوش مصنوعی: همه بدون ایمان و اعتقاد، با دزدها و راهزنان همدست شدهاند.
هوش مصنوعی: همه آنهایی که دور و بر ما هستند، کارشان این است که ما را برهنه کنند و از ما پرده بردارند.
هوش مصنوعی: همه با هم در مخالفت و دشمنی هستند و در مجموع، آنها دشمنان کشور به حساب میآیند.
هوش مصنوعی: کسی که فرمانده این دزدان است، به حقیقت همانند این دزدان است.
هوش مصنوعی: وزیران نیت پاک و خوبی ندارند و فرمانروایان نیز نسبت به رفاه مردم خود احساس نگرانی نمیکنند.
هوش مصنوعی: کسی که به ثروت و داراییهای مادی وابسته است، نمیتواند به مردم و مشکلات آنان توجه کند.
هوش مصنوعی: اگر راهی ایجاد کند، فضایی برای کار و ساختوساز و یا مکانی زیبا مانند کاخ و ایوان خواهد بود.
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر منافع خود یا به منظور نشان دادن خودشان عمل میکنند.
هوش مصنوعی: تا از این مسیر فردی به مقصد برسد، گنج و ثروت را به دست خواهد آورد.
هوش مصنوعی: اگر سرپرست خانواده به نواختن تنبک بپردازد، این نشان میدهد که کودکان نیز بیتردید به خوشحالی و شادی خواهند پرداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.