پهلویا! یاد ز میراث کن
مدرسهٔ پهلوی احداث کن
پهلوی آموخته اهل فرنگ
خوانده خط پهلوی از نقش سنگ
سغدی و میخی و اوستا همه
کرده ز بر مردم دانا همه
لیک در ایران کسی آگاه نی
جانب خواندن همه را راه نی
هست امیدم که شه پهلوی
زنده کند عهد شه غزنوی
با علما مهر و فتوت کند
با ادبا لطف و مروت کند
خاصه به این بنده که ایرانیام
هم به سخن عنصری ثانیام
خدمت من مخفی و پوشیده نیست
لیک ز خود وصف، پسندیده نیست
سال شد از بیست فزون تا که من
گشتهام آوارهٔ حبالوطن
نه ز پی مطعم و مشرب شدم
نه ز پی ثروت و منصب شدم
عشق من این بود که در ملک جم
نابغهای قد بنماید علم
نابغهای صالح و ایرانپرست
رشتهٔ افکار بگیرد بهدست
تکیه به ملت کند از راستی
دور نماید کجی وکاستی
پست کند هوچی و بیکاره را
شاد کند ملت بیچاره را
آنچه سزا دید به حال همه
اجرا فرماید بیواهمه
تهمت و دشنام و دروغ و گزاف
غیبت و تکفیر و خطا و خلاف
دزدی و قلاشی و تنپروری
پشتهماندازی و هوچیگری
محو شود جمله در ایام او
فخر نماید وطن از نام او
دورهٔ او عصر فضیلت شود
دورهٔ آسایش ملت شود
خوار کند مفسد و جاسوس را
تازه کند کشور کاووس را
متحد الشکل بود لشکرش
تا که شود امن و امان کشورش
شاهد عرضم بود ای شهریار
دورهٔ پر شعشعهٔ نوبهار
دیدهام از پیش، من امروز را
دادهام این مژدهٔ فیروز را
لیک دریغا که به درگاه تو
جمع نگشتند از اشباه تو
تو چو یکی شیر برون آمدی
با یک شمشیر برون آمدی
برق فروزندهٔ شمشیر تو
بود نگهدار دل شیر تو
یکتنه از بیشه چمیدی برون
بود خدا و خردت رهنمون
جانورانی به هوای شکار
ریزهخور صیدگه شهریار
چون اسد پرده، گرسنه شکم
لخت به مانندهٔ شیر علم
نام تو را ورد زبان ساختند
پنجه به هرگوشه درانداختند
بنده و چون بنده کسان دگر
هریکی آزرده ز یک جانور
از دل و جان جمله هواخواه تو
دور فتادیم ز درگاه تو
کار درین مرحله مشکل شود
هرکه ز دیده رود از دل رود
هرچه قلم خلق به دفتر زدند
تهمت آن بر سر احقر زدند
لاجرم از عذر زدم فال خود
عفو تو را جستم و اقبال خود
بنده خطایی ننمودم، وگر
کردهام ای شاه، ز من درگذر
تا به من زار شدی سرگران
شد کلهم دستخوش دیگران
چوب ز بازوی فلک میخورم
از سگ و از گربه کتک میخورم
تاجرک چشمچپ ورشکست
رفت و به ترشیز به جایم نشست
فاطمی آن دکتر علم حقوق
آن به عدالت زده در شهر بوق
کرد مرا در سر عدلیه خوار
سخت برآورد ز جانم دمار
ساخت برایم ز مروت کلاه
طرفه کلاهی که ندیده است شاه
ننگ عمامه ز سرم کرد دور
هشت کله را به سر من به زور
زیر کله ماند سر و ریش من
گشت نهان راه پس و پیش من
گر گذرد چند صباحی دگر
شه نکند یاد من خونجگر
کار به اشخاص دگر میرسد
نوبت الواط گذر میرسد
جانب این بنده نمایند روی
نعشکش و گورکن و مردهشوی
شاه پشیمان شود آنگه که پیر
مرده و زو مانده سه طفل صغیر
بوکه شهم لطف فراوان کند
آنچه بود لایق شاهان کند
آنچه شهان با ادبا میکنند
با شعرا و خطبا میکنند
تا من و ملت به دعای تو شاه
دست برآریم به سوی اله
دم بکش و خاتمه بخش ای بهار
بر سخنان دری آبدار
راستی از هرچه بود بهتر است
راستی از خصلت پیغمبر است
راست زی و راست رو و راست گوی
راست شو و هرچه دلت خواست گوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به طور کلی درباره اهمیت علم و فرهنگ در ایران و نیاز به احیای ارزشهای فرهنگی و علمی است. شاعر از شاه میخواهد که به میراث فارسی و علمای بزرگ احترام بگذارد و با ادبا و دانشمندان همکاری کند. او آرزو دارد که در ایران نابغهای ظهور کند که ملت را از مشکلات نجات دهد و فساد و نادرستی را از بین ببرد. همچنین شاعر از مشکلات خود و بیعدالتیهایی که با آن مواجه شده، شکایت میکند و از شاه میخواهد که به او رسیدگی کند و به درستی و صداقت اهمیت دهد. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که راستی ارزشمندترین خصیصه است.
هوش مصنوعی: ای پهلویا! به یاد میراث فرهنگی خود باش و به ساختن مدرسهای برای آموزش و پرورش علاقهمند باش.
هوش مصنوعی: کسی که به زبان و خط قدیمی ایرانی (پهلوی) آشنا شده، از نوشتههای حکاکی شده روی سنگها آن را آموخته است و این دانش را از اهل فرهنگ و تمدنهای غربی گرفته است.
هوش مصنوعی: سغدی و میخی و اوستا همه، به معنای اینکه تمامی فرهنگها و نوشتههای مختلف مانند سغدی (زبان و فرهنگ باستانی)، میخی (خطی از خطوط باستانی) و اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) به خوبی در نزد افرادی دانا و آگاه محفوظ ماندهاند. به عبارتی، آنچه که از سه فرهنگ و زبان باستانی باقی مانده، از سوی افراد دانشمند و با فهم بالا مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: اما در ایران، کسی نیست که بداند و به اهمیت خواندن توجه کند.
هوش مصنوعی: امیدوابستهام که پادشاه فعلی، یاد و خاطره شاه غزنوی را زنده کند.
هوش مصنوعی: با دانشمندان با محبت و مهربانی رفتار کند و با ادیبان با محبت و جوانمردی برخورد کند.
هوش مصنوعی: به ویژه برای من که ایرانی هستم و به گفتار شاعری دیگر نیز علاقمندم.
هوش مصنوعی: خدمت من به کسی پنهان و نامعلوم نیست، اما تعریف کردن از خود، کار شایستهای نیست.
هوش مصنوعی: حدود یک سال گذشته است که من به خاطر عشق به وطنم در حال آوارهگی و بیخانمان بودن هستم.
هوش مصنوعی: نه به خاطر غذا و نوشیدنی به دنبال زندگی رفتم و نه به خاطر ثروت و مقام.
هوش مصنوعی: عشق من این بود که در سرزمین جم، فردی با استعداد و نبوغ علمی ظهور کند.
هوش مصنوعی: یک فرد باهوش و نیکسیرت که به ایران علاقمند است، باید افکار و اندیشههای خود را بهدست گیرد و آنها را مدیریت کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مردم تکیه کند، میتواند با صداقت و راستی، نقصها و مشکلات را دور کند و نظر مردم را به سوی راستایی هدایت نماید.
هوش مصنوعی: کسی که بیفایده و پرگویانه به دیگران آسیب میزند، باعث خوشحالی و شادابی مردم زحمتکش میشود.
هوش مصنوعی: هر آنچه که برای همگان شایسته است، بدون هیچ ترسی جاری میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت به رفتارهای ناپسند انسانی اشاره شده است که شامل اتهام زنی، فحاشی، دروغگویی، سخنچینی، تکفیر افراد، اشتباهات و اختلافنظرها میشود. این موارد نشاندهندهی آسیبهایی هستند که میتوانند به روابط بین افراد آسیب بزنند و نشانههایی از عدم احترام و صداقت در تعاملات اجتماعی هستند.
هوش مصنوعی: دزدی و خرابکاری و تنبلی به هم وابستهاند و در کنار هم به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: در دوران او، همه چیز ناپدید میشود و سرزمین به خاطر نام او به خود میبالد.
هوش مصنوعی: در دوران او، زمانهای پر از فضیلت و شرافت میشود و مردم در آرامش و آسایش زندگی خواهند کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که کسی که به فساد و جاسوسی میپردازد، موجب سقوط و بیاحترامی میشود، در حالی که میتواند کشور کاووس را دوباره شگفتانگیز و سرزنده کند.
هوش مصنوعی: لشکر او به صورت یکپارچه و هماهنگ عمل میکرد تا کشورش در امنیت و آرامش باشد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در دوران خوش و پرشور بهاری، شاهد سخنان من بودی.
هوش مصنوعی: من از قبل پیشبینی کردهام که امروز خبر خوشی به من داده میشود.
هوش مصنوعی: اما افسوس که در درگاه تو افرادی که به تو شباهت دارند، گرد هم نیامدهاند.
هوش مصنوعی: تو مانند یک شیر به میدان آمدهای و با یک شمشیر به مبارزه پرداختهای.
هوش مصنوعی: برق تند و درخشان شمشیر تو، نگهبان و محافظ دل شجاع تو بود.
هوش مصنوعی: تنها از دل جنگل، خدا و خرد تو را به راهنمایی میآورند.
هوش مصنوعی: حیواناتی به امید شکار و تغذیه به دامگاه پادشاه آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی مثل شیر به میدان میآیی، باید آماده جنگ و مبارزه باشی، حتی اگر به نظر گرسنه و بیپناه باشی.
هوش مصنوعی: نام تو بر زبانها افتاده و در هر گوشه و کنار پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: هر بندهای زندگیام مانند بندهای است که دیگران را نیز به خاطر یک موجود آزار میدهد.
هوش مصنوعی: از دل و جان، همه ما به عشق تو دور افتادهایم و از درگاه تو دور هستیم.
هوش مصنوعی: در این مرحله کار دشوار میشود؛ زیرا هر کسی که از نظرها دور شود، از دل نیز فراموش میشود.
هوش مصنوعی: هر چه نوشتند و هر چه درباره من گفتند، آن را به خودم نسبت دادند.
هوش مصنوعی: بنابراین، از عذرخواهی خودم پشیمان شدم و تلاش کردم تا بخشش تو را طلب کنم و به قضا و قدر خوب خودم امیدوار شوم.
هوش مصنوعی: من هیچ خطایی نکردم، اگر هم خطایی از من سر زده باشد، ای شاه، مرا ببخش.
هوش مصنوعی: وقتی حال من بد شد، همه اطرافیان هم تحت تأثیر قرار گرفتند و دچار تغییراتی شدند.
هوش مصنوعی: من از دیوانگیهای زندگی به شدت رنج میبرم و در عین حال، از ناملایمات و آزارهای دیگران نیز آسیب میبینم.
هوش مصنوعی: تاجر کوچکی که چشم چپش دارد ورشکسته شد و به شهر ترشیز آمد و در جای من سکنا گزید.
هوش مصنوعی: فاطمی، آن دکتر رشته حقوق که در زمینه عدالت در شهر شناخته شده است، به شهرت و صدای رسایی دست یافته است.
هوش مصنوعی: مرا در محضر قضا به شدت ذلیل کرد و روح و جانم را به زحمت انداخت.
هوش مصنوعی: برایم به خاطر بزرگواریاش کلاهی ساخته که حتی شاه هم آن را ندیده است.
هوش مصنوعی: من از ننگ و عار به دور افکار و فریبهایی که بر سرم میچرخید، جدا شدهام؛ به نوعی مجبور شدم تا از بار سنگین آن رهایی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: زیر سر من، سر و ریش من پنهان مانده و راهی برای جلو یا عقب رفتن ندارم.
هوش مصنوعی: اگر چند صباحی بگذرد، دیگر پادشاه به یاد من نخواهد بود و این مسئله برایم دردناک و رنجآور خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که افراد دیگر در موقعیتهای مختلف قرار میگیرند و نوبت به کسانی میرسد که اکنون در حاشیه هستند.
هوش مصنوعی: به سمت من، افرادی چون نعشکش، گورکن و مردهشوی توجه میکنند.
هوش مصنوعی: پادشاه زمانی دچار پشیمانی میشود که به سن پیری رسیده و از او تنها سه کودک کوچک باقی مانده باشند.
هوش مصنوعی: هر کس به شایستگی و لیاقت خود مورد محبت و لطف قرار میگیرد، به ویژه اگر در مقام و موقعیت بالایی باشد.
هوش مصنوعی: آنچه که فرادستان با اهل ادب و فرهنگ انجام میدهند، با شاعران و سخنرانان نیز به همین ترتیب عمل میکنند.
هوش مصنوعی: به یاد درخواستهای تو، ما و ملت به دعا دست بلند میکنیم و به سوی خداوند میرویم.
هوش مصنوعی: ای بهار، بگذار که سخنانی زیبا و پرمحتوا به پایان برسد و فضای دلنوازت را به ما هدیه دهی.
هوش مصنوعی: صداقت از هر چیزی بهتر است و این ویژگیای است که در پیامبران دیده میشود.
هوش مصنوعی: راست زندگی کن، راست رفتار کن و راست بگو. صادقانه باش و هر آنچه دلت میخواهد بگو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.