شب بدیدم در آن سرا تختی
پهلوی تخت، مرد بدبختی
گفتم این تازه کیست گشته پدید
گفت شخصی: مؤسس ناهید
روز دیگر ز تنگی مسکن
گشت ناهید همطویلهٔ من
گفتمش: السلام رند دغا
توکجا این حسابها زکجا
گر کسی گوهر مدیحی سفت
گه گهی هم حقیقتی میگفت
توکه پا تا به سر مدیح شدی
صاحب منطق فصیح شدی
پهلوی را به عرش بنشاندی
هم خدا هم پیمبرش خواندی
خوب تشخیص داده بودی تو
پا به قرص ایستاده بودی تو
با تو آخر چرا چنین کردند
چوب قهرت درآستین کردند
گفت من نیز چون تو حیرانم
سبب حبس خود نمیدانم
نامهام بود مدتی توقیف
تا برفت ازمیان بزرگ حریف
چون که تیمورتاش گشت نگون
ماه من آمد از محاق برون
نشرکردم شمارهای سه چهار
سر بهسر مدح شاه دولتیار
باز هم تر شد از قضا درِ من
به وبال اوفتاد اختر من
در شمیران خزیده بودم من
پای منقل لمیده بودم من
مینمودم حساب آینده
کلکم گشت ناگهان کنده
گشته با ما شریک زندانی
یک نفر نایب خراسانی
گرچه خود نایب پلیس است او
با من این روزها انیس است او
زن روسی گرفته در مشهد
مورد سوءظن شدست و حسد
اینک او را به ری کشاندستند
وندرین حجرهاش نشاندستند
کار او شاهنامه است و دعا
آن برای خود این برای خدا
چون خراسانی و پدردار است
بر دلم حشر او نه دشخوار است
هرکه از مردم خراسانست
دارمش دوست گرچه افغانست
زان که افغانی و تخاریزاد
همه ایرانیاند و پاک نژاد
دین جدا کردمان ز یکدیگر
لعن حق باد بر نفاق بشر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، ناآشنا و غمگینی در خواب بر تختی در عوالم دیگر میبیند و متوجه مردی بدبخت میشود که مؤسس ناهید است. او از وضع زندگی و مشکلات دیگران سخن میگوید و به ناهید، که با پاسخی مبهم از اوضاعش خبر میدهد، سلام میکند. ناهید از حبس و ناامیدیاش میگوید و اینکه دلیل حبسش را نمیداند. او از نزدیکانش یاد میکند که به دلیل مسائل سیاسی و حسد به زندان افتادهاند. همچنین روابطی دوستانه و محبتآمیز بین خراسانیها و سایر ایرانیها را ذکر میکند و بر اتحاد و محبت میان اقوام تأکید میکند و بر نفاق بشر لعنت میفرستد.
هوش مصنوعی: شبی را در آن مکان دیدم که تختی در کنار تخت دیگر وجود داشت، و آن مرد بدبخت و ناکام بود.
هوش مصنوعی: گفتم این تازه کیست که به وجود آمده است، گفت شخصی: مؤسس ناهید.
هوش مصنوعی: در روز دیگری، به دلیل کمبود جا و تنگی مسکن، ناهید همسایه من شد.
هوش مصنوعی: به او گفتم: سلام، ای بازیگر فریبکار، این حساب و کتابها از کجا میآید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی ستایشی از طلا را برگیرد، گاهی اوقات نیز حقیقتی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: تو که از سر تا پا در ستایش و مدح دیگران هستی، حالا صاحب بیانی شیوا و فصیح شدهای.
هوش مصنوعی: شما به عظمت و مقام والو مقام پهلوی اشاره دارید و میگویید که او به مرتبهای والا و بلند رسیدهاند که همواره در کنار خدا و پیامبر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: تو به خوبی درک کرده بودی و با اعتماد به نفس در موقعیت خود استوار ایستاده بودی.
هوش مصنوعی: چرا با تو اینگونه برخورد کردند و به خاطر خشم تو دست به کار شدند؟
هوش مصنوعی: او میگوید که من هم مثل تو گیج و سردرگم هستم و نمیدانم چرا در این وضعیت گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: مدتی نامهام در انتظار ماند تا این که رقیب بزرگ از میان رفت.
هوش مصنوعی: زمانی که تیمورتاش به نابودی رسید، نور و روشنایی زندگی من دوباره به نمایش درآمد.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به انتشار یا نوشتن متنی است که در آن به ستایش و تمجید از یک پادشاه یا مشرب دولتی پرداخته شده است. این شماره یا متن، ظاهراً با دقت و توجه خاصی نوشته شده که نه تنها محتوا بلکه نحوه ارائه آن نیز اهمیت دارد. در کل، شاعر به نوعی ابراز و اعلام وفاداری و ارادت خود به فرمانروایی میکند که تأثیرات مثبت و معانی خاصی در جامعه دارد.
هوش مصنوعی: دوباره، به طور ناخواسته، سرنوشت من به مشکلات او دچار شد.
هوش مصنوعی: در منطقه شمیران نشسته بودم و کنار آتش در حال استراحت بودم.
هوش مصنوعی: من در نظر داشتم که آینده را برنامهریزی کنم، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد.
هوش مصنوعی: یکی از افراد نایب خراسانی، حالا شریک ما در زندان شده است.
هوش مصنوعی: با اینکه او به عنوان نماینده پلیس فعالیت میکند، اما در این روزها همراه و یاور من است.
هوش مصنوعی: زنی که از روسیه آمده در مشهد مورد تردید و حسادت قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: او را به شهر ری آوردند و در این اتاق نشاندند.
هوش مصنوعی: او در کار خود مانند شاهنامهای است پر از داستان و عبرت، و دعاهایی که میکند، تنها برای خود نیست، بلکه برای رضایت و خدمت به خداوند است.
هوش مصنوعی: چون تو از خراسانی و پدرت در ذهنم زنده است، دیدار تو برایم دشوار نیست.
هوش مصنوعی: هر کس از مردم خراسان باشد، دوستش دارم حتی اگر افغان باشد.
هوش مصنوعی: زیرا که مردم افغانستان و تخارستان همگی از یک سرزمین و نژادی پاک و مشترک هستند.
هوش مصنوعی: دین ما را از هم جدا کرده است، ای کاش حق بر نفاق انسانها لعنت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.