گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲ - گفتار در توحید

 

حدیث او حدیث ما و من نیست

سخن کاینجا رسد دیگر سخن نیست

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۲ - آگاه شدن خسرو از احوال فرهاد

 

مرا پروای جان خویشتن نیست

سخن گفتم همه، دیگر سخن نیست

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

هرگز بوفا چشم خوشت جانب من نیست

میلت بمن سوخته یک چشم زدن نیست

در معرکه عشق تو هرکس که شهید است

مردست و بر او حاجت چادر ز کفن نیست

در خون جگر گردم و گلگشت من اینست

[...]

اهلی شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - من نتایج افکاره فی مرثیه‌اخیه‌الصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی

 

چه داغها که مرا از غم تو بر تن نیست

چه چاکها که ز هجر تو در دل من نیست

کدام دجله که از اشک من نه چون دریاست

کدام خانه که از آه من چو گلخن نیست

مرا چو لاله ز داغ تو در لباس حیات

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد

آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست

از آتش سودای تو و خار جفایت

[...]

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۴ - حکایت

 

خوش آن صحبت که آنجا بار تن نیست

نگهبان را مجال دم زدن نیست

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴۴ - امتحان کردن شیرین فرهاد را در عشق

 

بگفتا کام خسرو کام من نیست

به شهد شهوت آلوده دهن نیست

وحشی بافقی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

کوته خردی که شرمسار از من نیست

طعن سخنم زند که پر روشن نیست

ادراک ابوجهل چو ناقص باشد

نقصان کلام حضرت ذوالمن نیست

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶

 

یک‌رنگم و در کوی دو رنگیم وطن نیست

سِیلم که مدارا به کسی شیوهٔ من نیست

افتادن دیوار کهن، نو شدن اوست

جز مرگ کسی در پی آبادی من نیست

خوبان نپسندند حق صحبت دیرین

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸

 

آن درد که استخوان‌شکن نیست

معمار کهن بنای تن نیست

امروز چراغ اهل فقرم

چون فانوسم دو پیرهن نیست

نشنیده حدیث آشنائی

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱

 

براه عشق تو جز اشک و آه با من نیست

از آن متاع چه بهتر که باب رهزن نیست

زبس گداختم از غم چنان سبک شده ام

که خون ناحق من نیز بار گردن نیست

بغیر دیده و دل کز غمت فروغ برند

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

در مجلس وصل یار ای دل

تا کی گویی ره سخن نیست

چون کار کسی به حرف افتاد

راه سخنی به از دهن نیست

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در قحط سال

 

ز جوش مرده، گور و گورکن نیست

به غیر از چشم پوشیدن کفن نیست

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۲

 

در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست

اخگری در ته خاکستر این گلخن نیست

دل چو بیناست، چه غم دیده اگر نابیناست؟

خانه آینه را روشنی از روزن نیست

راستی عقده گشاینده اسرار دل است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۷

 

فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست

مسوز شمع در آن خانه ای که روزن نیست

ز فکر عالم بالا سیه دل آسوده است

ملال پای گرانخواب را ز دامن نیست

ز سیر دایمی چرخ می شود معلوم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴۹

 

ترا که برق بلا خوشه چین خرمن نیست

خبر ز حال من و تنگدستی من نیست

ترا رسد به غزال حرم سرافرازی

که در قلمرو چین این بیاض گردن نیست

صائب تبریزی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۴ - آمدن راجه جسرت از شهر اوده در ترهت به جهت کدخدائی رام

 

حدیث آن دهان یارای من نیست

سخن کوته که جای دم زدن نیست

ملا مسیح
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode