گنجور

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۵ - بزم‌آرایی شاه و نظر کردن گدا

 

روی ساقی ز باده گل گل شد

غلغل شیشه صوت بلبل شد

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۶ - رفتن شاه‌زاده به دیدن درویش

 

جاه یوسف ز مصر حاصل شد

مصطفی را مدینه منزل شد

هلالی جغتایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان مرادخان گوید

 

حبذا مرز و بوم دارالمرز

که به خلد از شرف مقابل شد

چه شرف این که چون ز اقبالش

لطف پروردگار شامل شد

میر سلطان مرادخان آن جا

[...]

محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶

 

از شب‌نم عشق خاک عالم گل شد

صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

چون عشق و خرد متفقا فال زدند

یک قطره از آن چکیده، آنهم دل شد

شیخ بهایی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶

 

چنان ز عکس رخ دوست دیده پرگل شد

که شاخ هر مژه آرامگاه بلبل شد

چه لازمست چنان مشق سرگرانی کرد

که یک نفس نتوان غافل از تغافل شد

چو مار بر سر گنجش اگر بود مسکن

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن

 

بعسرت جمله نعمتها بدل شد

ز تنگی سفره مردم بغل شد

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۱

 

جنون من ز نسیم بهار کامل شد

حذر کنید که دیوانه بی سلاسل شد

گذشت صبح نشاطش به خواب بیخبری

سیه دلی که ز سیر شکوفه غافل شد

مرا چو نوسفران نیست چشم بر منزل

[...]

صائب تبریزی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۵ - رخصت شدن هونت از سیتا و جنگ کردن با دیوان

 

خبر چون یافت راون تنگدل شد

ز شرح دستبرد او خجل شد

ملا مسیح
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲

 

ز آسمان محبت چه وحی نازل شد

که یاد لاله و گل سنگ شیشه ی دل شد

چمن ز حسن که اعجاز رنگ و بو آموخت

که برگ لاله و گل فرد سحر باطل شد

هزار مرحله حسرت هزار قافله رشک

[...]

اسیر شهرستانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

نگاهم بی رخش گردید اشک و غنچه گل شد

ز چشمم خار مژگانها پرید و بال بلبل شد

به یاد روی او رفتم به باغ و ناله ها کردم

فغانم شد نسیم صبح و آهم نکهت گل شد

نکرد آن بی ترحم جانب من گوشه چشمی

[...]

سیدای نسفی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

می‌فروشان مددی کار ز حد مشکل شد

پنبه شد رشته و آن سعی طلب باطل شد

رفتم از یاد حریفان و نمی‌پرسندم

مگر از ذکر غم عشق دلم غافل شد

چه توان گفت از این لجه پرموجه عشق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳۶ - مجدالدین بغدادی

 

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

سر نشترِ عشق بر رگِ روح زدند

یک قطره فرو چکید و نامش دل شد

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

مرا این مایه رسوایی مگر از دیده یا دل شد

به شیدایی کشد کارش هر آن کز خویش غافل شد

ز دست دیده کی با کام دل خاکی به سر کردم

سرا پا آستانش چشم تا برهم زدم گل شد

فکند از پا و برد از دستم آن ترک کمان ابرو

[...]

صفایی جندقی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح امیر مؤمنان علی (ع)

 

ای آنکه قضا بنده ی حکمت ز ازل شد

وی آنکه قدر، امر ترا، ضرب مثل شد

تعبیر زحق حُبّ تو بر خیر عمل شد

من بی عمل و عمر همه صرف امل شد

وفایی شوشتری
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode