مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
که بنشناسم عمر از بولهب
باد کرهٔ خود شناسم نیمشب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
لَنگ و لوک و خفتهشکل و بیادب
سوی او میغیژ و او را میطلب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۳ - مهلت دادن موسی علیهالسلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین
او همیشد و اژدها اندر عَقِب
چون سگ صیاد دانا و مُحِب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۳ - مهلت دادن موسی علیهالسلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین
تکیه بر وی کرد و میگفت ای عجب
پیش ما خورشید و پیش خصم شب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل
جنبش کفها ز دریا روز و شب
کف همیبینی و دریا نی، عَجَب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه در حضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم
گرچه آلت نیستت تو میطلب
نیست آلت حاجت اندر راه رب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۴ - حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا میکرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج
روزیی خواهم بهناگه بی تعب
که ندارم من ز کوشش جز طلب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۴ - حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا میکرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج
راهِ روزی کسب و رنجست و تعب
هر کسی را پیشهای داد و طلب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۰ - بقیهٔ قصهٔ آن زاهد کوهی کی نذر کرده بود کی میوهٔ کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افکنده باشد از درخت
نیست خود از مرغ پران این عجب
که نبیند دام و افتد در عطب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۱ - تشبیه بند و دام قضا به صورت پنهان به اثر پیدا
دید بر پشت عیال بولهب
تنگ هیزم گفت حمالهٔ حطب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
این قرائت خوان که تخفیف کذب
این بود که خویش بیند محتجب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
من همیگویم چو ایشان ای عجب
این چنین مُهری چرا زد صنع رب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
زین تنازعها محمد در عجب
در تعجب نیز مانده بولهب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
جمله قرآن هست در قطع سبب
عز درویش و هلاک بولهب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۸ - قصهٔ فریاد رسیدن رسول علیه السلام کاروان عرب را کی از تشنگی و بیآبی در مانده بودند و دل بر مرگ نهاده شتران و خلق زبان برون انداخته
رب میگوید برو سوی سبب
چون ز صنعم یاد کردی ای عجب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۰ - خبر کردن خروس از مرگ خواجه
مرده است از خود شده زنده برب
زان بود اسرار حقش در دو لب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۷ - مسلهٔ فنا و بقای درویش
این قیاس ناقصان بر کار رب
جوشش عشقست نه از ترک ادب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۷ - مسلهٔ فنا و بقای درویش
هم بنسبت دان وفاق ای منتجب
این دو ضد با ادب با بیادب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۰ - گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست
من چو صبح صادقم از نور رب
که نگردد گرد روزم هیچ شب