گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

علی‌الصباح چه گل‌ها که در گلستان‌ها

زدند چاک ز رشک رخت گریبان‌ها

ز شوق روی تو در ناله‌اند ورنه بهار

بهانه‌ای است برای هزاردستان‌ها

به سِحر چشم تو نازم که با هزاران صید

[...]

صفایی جندقی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱

 

ای طره مشکینت برهم‌زن سامان‌ها

وان خال خود آیینت غارتگر ایمان‌ها

از غمزه فتانت بس جان به گرو کانت

وز چاک گریبانت بس چاک گریبان‌ها

خلقی ز غمت هر شب در ناله و در یارب

[...]

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

کنون کافتاد دور حسین با این زلف و چوگان‌ها

سر ما و به راه عشق بودن گوی میدان‌ها

درین درگه محرم مزن بهر گشایش دم

که اینجا بس شهان را سر شکست از چوب دربان‌ها

از این دریای پهناور به زودی رخت بیرون بر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۱ - و برای او

 

ای نام تو زینت زبانها

احوال تو زیب داستانها

پرورده مهد دوش احمد

پیغمبر آخر زمان‌ها

بنمود خدا ترا به جنت

[...]

صامت بروجردی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بنشین به پس زانو در مصطبه جان‌ها

تا چند همی گردی بر گرد بیابان‌ها

بگذار سر ای سالک بر پای گدای دل

تا تاج نهند از سر در پای تو سلطان‌ها

در مزرعه دنیی حاصل نتوان بردن

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

با زلف تو صد پیمان دل بست به دستان‌ها

بشکست و گسست از هم سررشته پیمان‌ها

از عشق خط سبزت می‌سوزم و می‌بارد

از دیده به دامانم زین سبزه چه باران‌ها

زد پتک بلا بر سر ما را ز غم دوری

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

نگنجد در زمین ها و اسمانها

بدل گنجد که فردست از مکانها

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

کشد صف گر زمینها و اسمانها

بصدر انسان بود در ساقه آنها

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۹ - جواب

 

زهر سر باز در وحدت دهانها

انا الله الا حد ورد زبانها

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در ستایش امیر نظام گروسی فرماید

 

چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها

نوای درای آمد از کاروان‌ها

به محمل گزیدند جا خوبرویان

به تن‌ها دمیدند گفتی روان‌ها

سمن‌سینگان توأم اندر کژابه

[...]

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۴۶ - قلندر جره باز سمانها

 

قلندر جره باز سمانها

به بال او سبک گردد گرانها

فضای نیلگون نخچیر کاهش

نمی گردد به گردشیانها

اقبال لاهوری
 

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » از زبان محمدعلی شاه مخلوع

 

وانگاه به رسم میهمان‌ها

رفتیم به ایل ترکمان‌ها

دادیم نویدها به آنها

گفتیم که ای عزیز جان‌ها

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان

 

سیل افتاد در خیابان‌ها

پای دیوارها و ایوان‌ها

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

ای در طلبت صد چاک از غصه گریبان‌ها

خون‌ها ز غمت جاری از دیده به دامانان‌ها

در زواویه هجرت بنشسته به خون دل‌ها

در بادیه عشقت سر کرده قدم جان‌ها

آلوده به خون باشد از پای مجانینت

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

ای نام عاشق‌سوز تو ورد زبان‌ها

وی یاد جان‌افروز تو آرام جان‌ها

با اینکه بیرون از زمان و از مکانی

شاه زمان‌ها هستی و ماه مکان‌ها

گفتی نفخت فیه من روحی به قرآن

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

ای نام عاشق‌سوز تو ورد زبان‌ها

وی یاد جان‌افروز تو آرام جان‌ها

با اینکه بیرون از زمان و از مکانی

شاه زمان‌ها هستی و ماه مکان‌ها

گفتی نفخت فیه من روحی به قرآن

[...]

صغیر اصفهانی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

یک عمر به سر بردیم، با ناله و افغان‌ها

ما در سر کوی دوست، بلبل به گلستان‌ها

حسنی که بود در عشق، بی‌طعنه و بهتان نیست

خوش آنکه نیندیشد از طعنه و بهتان‌ها

از کفر سر زلفش، یک شمه بیان کردند

[...]

صابر همدانی
 
 
۱
۶
۷
۸
sunny dark_mode