فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵
گر دست دهد دامن آن سرو روانم
آزاد شود دل ز غم هر دو جهانم
آمد به لب بام که خورشید زمینم
بگرفت به کف جام که جمشید زمانم
افروخت رخ از باده که آتشزن شهرم
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
گه از رویِ تو مجموعم گه از زلفت پریشانم
ازین در ظلمتِ کفرم، وزان در نورِ ایمانم
تو یقینی و جهان جمله گمان من به یقین
مدتی شد که یقین را به گمان میبینم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۶ - سوزنی سمرقندی
ز هر بدی که تو گویی هزار چندانم
مرا نداند زان گونه کس که من دانم
به یک صغیره مرا رهنمای سلطان بود
به صد کبیره کنون رهنمای شیطانم
هواست دانه و من دانه چین وهاویه دام
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۲ - فیض کاشانی قُدِّسَ سِرُّه
از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم
که صحبت دگری میکشد گریبانم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
گه از رویِ تو مجموعم گه از زلفت پریشانم
ازین در ظلمتِ کفرم، وزان در نورِ ایمانم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۲ - فیض کاشانی قُدِّسَ سِرُّه
از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم
که صحبت دگری میکشد گریبانم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
ذکر او بی دهان چو بتوانم
نام او بر زبان چرا رانم
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۰ - در ستایش شاهزاده فریدون میرزا
ایا غلام من امروز سخت پژمانم
چو گیسوان تو سر تا قدم پریشانم
چنان ز خشم برآشفتهام که پنداری
ز پای تا سر یک بیشه شیر غژمانم
مگو که چونی و چت شد چه روی داد دگر
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۱ - مطلع ثانی
منم که ازکف زربخش آفت کانم
جهان عزّ و علا را چهار ارکانم
به وقعه پیلم وکوبنده گرز خرطومم
به کینه شیرم و درنده تیغ دندانم
زمانه چنبری از تاب خورده فتراکم
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲
خواهم از شوق زنم بوسه مکرر به دهانم
گاه و بیگاه که نام تو برآید به زبانم
گویم این غایت حسن است و ملاحت که تو داری
باز چون بنگرمت در نظر آیی به از آنم
در کمالات تو چندانکه سخن می کنم آخر
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳
دوش از آن باده که پیمود بطی جانانم
نه چنان بیخود و مستم که سر از پا دانم
دست از دامنم ای بدرقه بردار و برو
که سفر کردن از این در قدمی نتوانم
دولت و زندگیم جان و دلی بیش نبود
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴
به لب رسید به جانان رسید تا جانم
چه خوش به وقت به بالین رسید جانانم
شکست دست و غمم تخته بند هجران ساخت
عجب مبین که قبا ننگری گریبانم
به رحمت ازلی یابم از مرض بهبود
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
گر بود قابل قربان قدومت جانم
بی وفایم که به جان در طلبت درمانم
خرم آن روز که قیدم بگشایند ز پای
و ز قفس باز پرد طایر بال افشانم
بسپرم راه گلستان وفا دست نشان
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
اگر بداگر خوبم از دوستانم
اگر گل اگر خارم از بوستانم
دلش خواست باشم چنین این چنینم
اگر گفت گردم چنان آنچنانم
به هرجا که بدهدنشانم نشینم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷
به گلشن شد وزان باد خزانم
شکست افسوس شاخ ارغوانم
مرا رخ سرختر از ارغوان بود
شد از غم زردتر از زعفرانم
مگر روئینه تن اسفندیارم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷
به گلشن شد وزان باد خزانم
شکست افسوس شاخ ارغوانم
مرا رخ سرختر از ارغوان بود
شد از غم زردتر از زعفرانم
مگر روئینه تن اسفندیارم
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت
خداوندا، تو از این در مرانم
که جز این در، در دیگر ندانم
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت
بنه از بندگی منّت به جانم
که این بهتر ز ملک جاودانم
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت
بود بهتر ز صد خُلد و جنانم
که من خود بنده ی آن آستانم