جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - زیادت شدن اندوه مجنون از شوهر کردن لیلی و از انسیان بگسستن و با وحشیان پیوستن
انداخت مرا به خردسالی
در پنجه عشق لاابالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
نی هرگزشان ز هم ملالی
نی دیده ز هجر گوشمالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
قاصد به شتر نشست حالی
شد مرحله کوب آن حوالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۸ - رفتن مجنون به طفیل گدایان به خیمه گاه لیلی و شکستن لیلی کاسه وی را و رقص کردن مجنون از ذوق آن
هر کس که بود در آن حوالی
از سفره رزق دست خالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
شد کالبدش ز هوش خالی
لیلی به سرش دوید حالی
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
شد راحله ز آب و زاد خالی
زد دم ز وداع آن حوالی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹ - رفتن شاپور به ارمن به طلب شیرین
میفتا در دلت هرگز ملالی
مبادا آفتابت را زوالی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۱۸ - صفت مجلس خسرو و آمدن شاپور
در آریدش که دریابم وصالی
که هر ساعت به چشمم بود سالی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
بگویم گر نپنداری محالی
در آن شب کز درازی بود سالی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۷ - نامه نوشتن شیرین به خسرو به تعزیت مریم
نبشت اول به نام ذوالجلالی
که نامد هرگز از حالی به حالی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۳ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
تو گر با عشق من با ذوق و حالی
چرا آشفته این زلف و خالی
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۹ - پشیمان شدن شیرین و رفتن عقب خسرو و مجلس نهادن
برم پنهان و اندر آن حوالی
کنم از بهر تو، یک گوشه خالی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۵ - تاریخ وفات فخرالدین عادل
فخر دین عادل بیمثل که در حفظ کلام
ختم گردید بر آو آیت فرخ فالی
نظم او سحر مبین است خصوصا تاریخ
کز همه فضل نبودی دل پاکش خالی
وقت تاریخ وفاتش شد از آن گفت خرد
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۸ - تاج
چشمم که بود از اشک درجی از لیالی
تا دیدهام لب او شد درج دیده خالی
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۷ - زاری کردن پروانه با شمع
ز من گر بشنوی گویم منالی
ز حال همچو خود درمانده حالی
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۲ - گفتن شمع راز خود را به خادمان
همایون پیکری فرخنده فالی
به یکرنگی چو من شوریده حالی
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰
ای دل تو همیشه در وصالی
حیران جمال ذوالجلالی
مفتاح خزاین وجودی
گنجینه گنج بی زوالی
از عز و شرف ملک نیابد
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶
تجلی العشق فی کل المجالی
بوجه جل عن وصف الجمال
نیاید شرح حسنش در عبارت
کجا در قال آید ذوق حالی
درآمد یار در کوی خرابات
[...]