چو محرم را نباشد باز گویی
خوش آید عاشقان را راز گویی
دل هر کس که گنج عشق یابد
اگر پنهان کند دل برنتابد
اگر ترسد که با هر یار گوید
رود کنجی و با دیوار گوید
به یاران شمع راز خویش برگفت
زبان بگشاد و از سوز جگر گفت
که از عشق آتشی در سینه دارم
ولیکن بر زبان با کس نیارم
مرا دل برده است از دست یاری
چه یاری گرم مهری غمگساری
همایون پیکری فرخنده فالی
به یکرنگی چو من شوریده حالی
سبکروحی که گر بر گل نشستی
ندیدی برگ گل از وی شکستی
ز درج مهربانی دانه یی بود
ز دیوان وفا پروانه یی بود
حدیثش بسکه بودی آتش انگیز
فکندی در دل من آتش تیز
عجب شیرین حدیثی پر نمک بود
نبود از انس و جن گویا ملک بود
چو با او گرم کردم دل به یاری
فلک کردش جدا از من به خواری
فکند از ناکسی در چنگ بادش
چو گلبرگ از جفا برباد دادش
دل از خلقم نبودی جز بدو شاد
دریغ و درد کوهم رفت بر باد
حدیث دوری او با که گویم
نشان و نام او باز از که جویم
درین محنت که جوید چاره من؟
که گوید قصه آواره من؟
ندانم پیش از آن کز پا نشینم
رخ او باز بینم یا نبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و رازهای دل نوشته شده است. شاعر میگوید که وقتی محرم نیست، نمیتوان از عشق سخن گفت و این موضوع عاشقان را خوش میآید. او بیان میکند که هر کس که عشق را پیدا کند، اگر آن را پنهان کند، در نهایت تحملش تمام میشود. شاعر از عشقی سوزان و دلی که از یاری محبوبش ربوده شده سخن میگوید و احساس میکند که عشقش او را به گوشهای از تنهایی رانده است. او به سختی جدایی و دوری از معشوقش اشاره میکند و میگوید که این دوری او را آزرده و در جستجوی کسی است که بتواند دردش را بشنود و راز دلش را بفهمد. شاعر به شدت مضطرب و غمگین است و نمیداند آیا دوباره محبوبش را خواهد دید یا نه.
هوش مصنوعی: وقتی کسی که به رازها آگاه است، نمیتواند آنها را فاش کند، برای عاشقان دلچسب است که به آرامی رازی را با هم به اشتراک بگذارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دل خود عشق و محبت را پیدا کند، حتی اگر تلاش کند آن را پنهان کند، دلش هرگز نمیتواند از آن احساس دور شود.
هوش مصنوعی: اگر فردی بترسد که هرگاه با دوستانش صحبت کند، ممکن است در گوشهای برود و تنها بماند، و یا با دیوارهای اطرافش صحبت کند.
هوش مصنوعی: شمع به دوستانش از رازهای درونش سخن گفت و با کلامش، از ناراحتی و دردش پرده برداشت.
هوش مصنوعی: در دل من شعلهای از عشق وجود دارد، اما نمیخواهم آن را با کسی در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: دل مرا از دست یاری گرفته که آن یار با محبتش، غمها را از دلم میزداید.
هوش مصنوعی: شخصی با ویژگیهای باشکوه و خوش یمن در کنار کسی دیگر قرار گرفته است که مانند او دچار شوق و هیجان است.
هوش مصنوعی: اگر روحی سبک و آزاد بر روی گل بنشیند، نمیتواند زیبایی و لطافت برگهای گل را ببیند و از برخوردش با آن، برگ گل آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: از عشق و محبت، دانههای کوچکی به وجود میآید و از دیوانگی وفا، پروانهای شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: داستان و سخنان او به قدری شعلهور و تاثیرگذار بود که در دل من آتشی تند و سوزان ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: این گفتوگو حقیقتاً شیرین و دلچسب بود. انگار که نه از انسانها و جنها، بلکه از فرشتگان و مخلوقات آسمانی خبر میداد.
هوش مصنوعی: وقتی با او ارتباط نزدیکی برقرار کردم، به مدد خوش شانسی، او را از من جدا کرد و به نوعی باعث خجالت من شد.
هوش مصنوعی: از کجا ناچیز و بیارزش کسی را در دام باد انداخت که مانند گلبرگی از بیمهری به باد سپرده شد.
هوش مصنوعی: دل من هیچ وقت از دیگران شاد نبود، جز اینکه به او (یعنی معشوق) خوشحال بودم. افسوس و حسرت، که این احساساتم به هدر رفتند.
هوش مصنوعی: من با کی از دوری او گفتگو کنم و نشانهها و نام او را از چه کسی جستوجو کنم؟
هوش مصنوعی: در این سختی و مشکل که من چگونه راه حلی پیدا کنم؟ چه کسی میتواند داستان زندگی آشفته من را بگوید؟
هوش مصنوعی: من نمیدانم قبل از این که از این دنیا بروم، آیا دوباره چهره او را میبینم یا نه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.