گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۱

 

می گلرنگ خونی رازست

لب ساغر خموش غمازست

دهن شیشه مغرب عقل است

لب پیمانه مشرق رازست

یک الف وار نیست گوشه امن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۱

 

ترا که خط بناگوش ابجد نازست

چه وقت توبه حسن کرشمه پردازست؟

دو چشم واله قربانیان پس از تسلیم

دو شاهدست که انجام به ز آغازست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۲۹

 

(در خموشی لب من چهره گشای رازست

پشت این آینه از ساده دلی غمازست)

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۵

 

تنها نه همین با تو مرا روی نیازست

هر کس که ترا دیده به من بر سر نازست

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

باغی که گلش بو ندهد عشق مجازست

تخمی که کسش برنخورد، اشک نیازست

خواری و عزیزی به هم آمیخته در عشق

هرگام درین بادیه صد شیب و فرازست

در عشق، بلا می‌سپرد دست به دستم

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

دل خود به هوای دوست در پروازست

این محرومی ز طالع ناسازست

هرگز نبود بسته در خلوت دوست

ره امن و چراغ روشن و در بازست

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - تعریف ورود شاهجهان به کشمیر

 

درین گلزار، راه طعنه بازست

زبان سوسنش بر گل درازست

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۹ - وصف خوابگاه شاهی

 

درش محراب محراب نیازست

چو چشم دولت بیدار بازست

قدسی مشهدی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۳ - در حسب حال خود

 

اگرچه خاطرم دریای رازست

که دریا را به غواصیم نازست

ملا مسیح
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

منم که مرغ دلم صید عشوه و نازست

پریدن دل کبکم به بال شهبازست

چنان به کنج قفس خو گرفته‌ام که دگر

به یاد خاطر من آنچه نیست پروازست

ز صید دوستی آن نگاه پنداری

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

گهی که دیده نه بر روی آن صنم بازست

به چشم من همه اوضاع دهر ناسازست

به بزم دوست مرا ناله شادیانة اوست

بلی فغان نی از بهر دیگران سازست

ز هر چه غیر تو عمریست بی‌نیاز شدیم

[...]

فیاض لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸

 

دل از بهار خیال توگلشن رازست

نگه به یاد جمالت بهشت‌پردازست

خیال مرهم‌کافورگل فروش مباد

به روی تیغ توام چشم زخم دل بازست

توبرق جلوه‌، نگه دشمنی‌،‌کسی چه‌کند

[...]

بیدل دهلوی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

امشب شب قدرست و در میکده بازست

تطهیر کن از باده که هنگام نمازست

کن سجده بخم ایکه وضو ساختی از می

این زمزم و این قبله ارباب نیاز ست

راز دل من چونکه بود دل حرم یار

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۳ - توضیح

 

که سلطان حقیقت بی نیازست

ولی این در بروی خلق بازست

صفای اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode