گنجور

 
۱
۲
۳
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷

 

چو آگاه شد دختر گژدهم

که سالار آن انجمن گشت کم

زنی بود برسان گردی سوار

همیشه به جنگ اندرون نامدار

کجا نام او بود گردآفرید

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸

 

دگر باره اسپان ببستند سخت

به سر بر همی گشت بدخواه بخت

به کشتی گرفتن نهادند سر

گرفتند هر دو دوال کمر

هرآنگه که خشم آورد بخت شوم

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲

 

بفرمود کاسپ سیه زین کنید

به بالای او زین زرین کنید

پس از لشکر نامور صدسوار

برفتند با فرخ اسفندیار

بیامد دمان تا لب هیرمند

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۸

 

بدانست رستم که لابه به کار

نیاید همی پیش اسفندیار

کمان را به زه کرد و آن تیر گز

که پیکانش را داده بد آب رز

همی راند تیر گز اندر کمان

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۱

 

چوبهرام رفت اندر ایوان شاه

گزین کرد زان لشکر کینه خواه

زره‌دار و شمشیر زن سی‌هزار

بدان تا شوند از پس شهریار

چنین لشکری نامبردار و گرد

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۶

 

فرخ‌زاد هرمزد با آب چشم

به اروندرود اندر آمد بخشم

به کرخ اندر آمد یکی حمله برد

که از نیزه‌داران نماند ایچ گُرد

هم آنگه ز بغداد بیرون شدند

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱۴

 

چو آگاهی آمد بشاه دلیر

که از بیشه پیروز برگشت شیر

چو بیژن شد از بند و زندان رها

ز بند بداندیش نراژدها

سپاهی ز توران بهم برشکست

[...]

۷۷ بیت
فردوسی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - در مدح ابونصر مملان بن وهسودان

 

من آن کشیدم و آن دیدم از غم هجران

که هیچ آدمئی نیست دیده در دوران

کنون وصال همه بر دلم فرامش کرد

خوشا وصال بتان خاصه از پس هجران

چو من به شادی باز آمدم به لشگرگاه

[...]

۷۷ بیت
قطران تبریزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴

 

ای به سلطانی نشسته با فتوح و با ظفر

ملک و گنج پنج سلطان بستده در یک سفر

در ظفر برهان امیرالمؤمنین چون جد خویش

در شهنشاهی معز دین و دنیا چون پدر

سنجرت نام است و پیش نام تو چون بندگان

[...]

۷۷ بیت
امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی

 

مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور

تا بود زین هشت حرف اوصاف دانش بی‌خبر

مهر جود و حرص فضل و ملک عقل و دست عدل

خلق خوب و طبع پاک و یار نیک و بذل زر

میم و حا و میم و دال خا و طا و یا و باء

[...]

۷۷ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - دریغا کو مسلمانی

 

مسلمانان، مسلمانان، مسلمانی، مسلمانی

از این آیینِ بی‌دینان، پشیمانی، پشیمانی

مسلمانی کنون اسمی‌ست بر عرفی و عاداتی

دریغا، کو مسلمانی؟ دریغا، کو مسلمانی؟

فرو شد آفتابِ دین، برآمد روزِ بی‌دینان

[...]

۷۷ بیت
سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیه‌السّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۰ - فی قربته و حق صحبته مع رسول‌اللّٰه

 

چون زدی کوس شرع روح امین

چشم بر گوش او نهادی دین

به نبی او ز جان شایسته

در دهان دل نمود چون پسته

قد او در رضای یزدانی

[...]

۷۷ بیت
سنایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح ابوالمظفر شروان شاه

 

کوی عشق آمد شد ما برنتابد بیش از این

دامن تر بردن آنجا برنتابد بیش از این

در سر بازار عشق از جان و جان گفتن بس است

کاین قدر سرمایه سودا برنتابد بیش از این

بر امید کشتن اندر پای وصلش زنده‌ام

[...]

۷۷ بیت
خاقانی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم

 

شبی کاسمان مجلس افروز کرد

شب از روشنی دعوی روز کرد

سراپرده هفت سلطان سریر

برآموده گوهر به چینی حریر

سر سبزپوشان باغ بهشت

[...]

۷۷ بیت
نظامی
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید

 

چنان مستم کنون در روی ساقی

که درمستی نخواهم ماند باقی

چنان مستم که پای از سر ندانم

بجز ساقی در این رهبر ندانم

چنان مستم که ساقی پیش بینم

[...]

۷۷ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۶ - در صفات عناصر فرماید

 

در این عنصر عیانست و نظر کن

نظر بر شیب و دیگر بر زبر کن

در این عنصر حلالست آشکاره

در این صورت وصالست آشکاره

در این عنصر همه دیدار جانست

[...]

۷۷ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۵ - در صفات آیینۀ دل و کشف اسرار حقیقت در نمود صور فرماید

 

از این آیینه بتوانی تو دیدن

جمال روی جانان باز دیدن

در این آیینه بتوانی جمالش

حقیقت دید در عین کمالش

از این آیینه بتوانی رخ یار

[...]

۷۷ بیت
عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - فی النصیحة ویتخلص بمدح الامام شهاب الدین السهروردی

 

دلابکوش که باقی عمردریایی

که عمرباقی ازین عمر برگذریابی

زسوزسینه طلب آب روی،اگرطلبی

که همچو شمع ازآن سوز تاج سریابی

زسربرون کن این حشوهای توبرتو

[...]

۷۷ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۷ - در بیان آنکه بعد از وصول به حق که آن منزلست و نهایت کار خواص است، اخص خواص را در عین حق سیری دیگر است که آن سیر در منزل است. سیر راه نهایت دارد. اما سیر منزل را نهایت نیست. زیرا سیر راه از خود گذشتن است و خودی آدمی را آخری هست اما سیر منزل را که در خداست و عالم حق و وصال، آن را آخری نیست و در تقریر آنکه اهل جسم از اولیای راستین اسرار حق و شرح وصال و مستی عشق را میشنوند. و چون بدان مقام نرسیده‌اند مستی شهوات را که حجاب حقیقی خود آن است مستی حق و وصال می‌پندارند و دعوی نبوت و ولایت می‌کنند. و ایشان خود بدترین خلق‌اند. چنانچه مگسی دریا و کشتی و کشتی‌بان شنیده بود، ناگاه کمیز خری دید، بر سرش کاه برگی جست و بر سر آن کاه برگ نشست و سو بسو میرفت و از کوتاه‌نظری و قصور همت میگفت که اینک دریا و کشتی و من کشتی‌بان، احوال این گمراهان که خود را واصل می‌پندارند همچنان است

 

سیر آن راه در وصال بود

از کمالی سوی کمال رود

راه تن را نهایت است و کران

راه جان بیحد است و بی پایان

دائماً رفتن است در منزل

[...]

۷۷ بیت
سلطان ولد
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۸