ای به سلطانی نشسته با فتوح و با ظفر
ملک و گنج پنج سلطان بستده در یک سفر
در ظفر برهان امیرالمؤمنین چون جد خویش
در شهنشاهی معز دین و دنیا چون پدر
سنجرت نام است و پیش نام تو چون بندگان
خسروان و تاجداران بر زمین دارند سر
روز کین و رزم در پیکار کردن چون علی
روز دین و داد در انصاف دادن چون عمر
هر کجا برخاست گرد موکبت در شرق و غرب
هرکجا بگذشت باد دولتت بر بحر و بر
هیچ موری بر زمین بیمدح تو ننهاد پای
هیچ مرغی در هوا بی شکر تو نگشاد پر
گاه روی از جانب مشرق سوی مغرب نهی
گاه از خاورکنی آهنگ سوی باختر
تو جهان را همچو خورشید و قمر بایستهای
همچنین باشد همیشه سیر خورسید و قمر
دستبرد و زور تو منسوخ کرد اندر جهان
دستبرد رستم دستان و زور زال زر
تاج شاهی برگرفتی از سر خصمان خویش
چون برای فتح غزنین برمیان بستیکمر
گرچه رزمش با خطر بود و مصافش سهمگین
پیش چشم تو نبود آن را به یک ذره خطر
آنکه او زیر و زبر نشناخت کار خویش را
روز پیکار تو شد کارش همه زیر و زبر
خوار بودند آن همه گردان با پرخاش و جنگ
خرد بودند آن همه پیلان با آشوب و شر
خصم سرگردان تو هرچند گرد آورده بود
هندوان حیله ساز و جاودان چارهگر
حیلههاشان کرد تیغ تو به یک لحظه هبا
چارههاشان کرد تیر تو به یک ساعت هدر
کرد گرز لشکر تو کوفته یال یلان
چون سرین و پشتگوران پنجه ی شیران نر
خَست شمشیر سواران تو پیلان را شکم
بست پیکان غلامان تو شیران را زفر
دل گواهی داد گفتی هر زمان اندر برت
کاندر آن ساعت تو خواهی یافت بر دشمن ظفر
دشمنت گر خویشتن را قاهر و غالب شمرد
گشت مقهور قضا وگشت مغلوب قدر
روز چون شب شد بر او از آیت شبرنگ تو
آن شبیکاو را نخواهد بود تا محشر سحر
ملک او بردی و کردی دیگری را ملک دار
تاج او بردی وکردی دیگری را تاجور
نعمت محمود و فرزندان او در قلعهها
ایدر آوردی به پشت اشتر و پشت ستر
رنج بردند آن جهانداران و گنج انباشتند
در جهانداری تورا بیرنجگنج آمد به بر
ای عجب در ملک غزنین از صد و سی سال باز
آن جهانداران تورا بودندگویی کارگر
هست کار تو برون از خاطرگردون شناس
هست فتح تو فزون از فکرت اختر شمر
دست دست آن بود کز جاه تو یابد مدد
کار کار آن بود کز رای تو یابد نظر
در صف صفین و خندق حیدری باید حُسام
بر در غزنین و کابل سنجری باید هنر
آنکه در طاعت ز مهرت مهر دارد بر جبین
وان که در عصیان ز کینت داغ دارد بر جگر
هر زمان تقدیر یزدان گوید آن را الامان
هر نفس گردون گردان گوید این را الحذر
آنکه او را زاتش رزم تو شد دل سوخته
چون کند پرواز گرد شعله و گرد شرر
وانکه شد یکباره زهرآلود از سوراخ مار
بار دیگر گرد آن سوراخ چون سازد گذر
غافلان را هست گویی چشم از این آثارکور
جاهلان را هست گویی گوش از این اخبار کر
بر تواریخ و سیر تفضیل دارد فتح تو
زانکه فتح توست عنوان تواریخ و سیر
سایهٔ یزدانی و در سایهٔ عدل تواند
خلق عالم یک به یک، اولاد آدم سر به سر
میر سنقر بک که در لشکر سپهسالار توست
ساخت اندر دولت تو جشن تطهیر پسر
از پیآن تا در اقبال بگشاید براو
بست خدمت را میان و بزم را بگشاد در
جان همی خواهدکه آرد پیش تخت تو نثار
بنده را گاه نثار از جان چه باشد بیشتر
طغایرک پسر الیزن که در دو جهان
پدر ستوده بود با چنان ستوده پسر
مظفری که سخنهای او بشارت داد
دو پادشاه جهان بخش را به فتح و ظفر
یکی است مایهٔ شاهی و خسروی محمود
یکی است قبلهٔ شاهان و خسروان سنجر
یکی ز مهر به جای برادرش دارد
یکی ز قدر و شرف داردش به جای پدر
از آنکه خاک و حَجَر همچو حِلم اوست گران
محل زرّ و گهر شد دهان خاک و حجر
اگر نبودی تعظیم حِلم او نشدی
دهان خاک و حَجَر جایگاه زرّ وگهر
ایا به بزم کریمی ممیّز و مُعطی
و یا به رزم دلیری مبارز و صفدر
کجا نشاط کنی همنشین توست قضا
کجا نبرد کنی رهنمای توست قدر
به تیغ بر تن مردان جو بگسلی جوشن
به گرز بر سرگردان چو بشکنی مغفر
تو را درود فرستند و آفرین گویند
روان سام نریمان و جان رستم زر
مگر سِنان تو مفتاح فتح شد که بدو
فتوح را به همه رزمهای گشادی در
ز کرد و ترک و عرب هر کجا به رزمگهی
شدند خصمان چون جاودان افسونگر
به فعل نیزهٔ تو چون عصای موسی شد
که کرد جادویی جاودان هبا و هدر
کجا حُسام کبود تو روی شست به خون
برست لاله تو گفتی ز برگ نیلوفر
که دید هرگز نیلوفری که در صف جنگ
به چنگ شیر جهانگیر لاله آرد بر
حکایت و سَمَر از رفتگان فراوان است
شجاعت تو فزون از حکایت است و سَمَر
اگر به صد هنر آن قوم را تفاخر بود
تو را سزاست تفاخر به صد هزار هنر
نخاست بعد رسول و خلیفه و سلطان
ز نسل بُوالبَشر اندر زمانه چون تو بشر
عطای تو نشود منقطع که زایر تو
چو یک عطا بستاند دهی عطای دگر
به آب و آذر اگر در شود موافق تو
به دولت تو نترسد ز آب و از آذر
ز بهر آنکه بدو فرّ دولت تو دهد
دل کلیم و یقین خلیل بن آزر
چو آمدی تو ز نزدیک پادشاه عراق
به فال نیک به درگاه شاه شیر شکر
محل و جاه تو را پیش شاه هفت اقلیم
چهار طبع مسخر شدند و هفت اختر
ز عمّ خویش چو محمود عهد یافته بود
ز بهر عهد فرستاد مر تو را ایدر
کفایت تو ز مقصود مژده داد چنانک
ز صبح مژده دهد در جهان نسیم سحر
گر از حضر به سفر بر مراد روی نهی
وگر نشاط کنی رفتن از سفر به حضر
ز بس سعادت کاندر خجسته طالع توست
به فال سعد کند حکم تو ستاره شمر
ز سعد چون همه وقتی تو را مساعدت است
تو را سفر ز حضر بِه بود حضر ز سفر
بلند بختا سعد فلک به طالع من
نظرکند چو کنم من به طلعت تو نظر
ای معز دین و دنیا ای عطای تو بزرگ
از عطای تو معزی شد عزیز و نامور
هم توانگر شد به لولو، هم توانگر شد به لعل
هم توانگر شد به دیبا، هم توانگر شد به زر
پرگهر کردی دهانش را به دست خویشتن
چون به مدح خویشتن دیدی دهانش پرشکر
با زبانی پر شکر آمد به عالی مجلست
بازگشت از مجلس تو با دهانی پرگهر
با گهر بخشیدی او را بدرههای زر سرخ
تختههای جامهٔ بغداد و روم و شوشتر
او به دانش شکر این بخشش نیارد کرد زانک
بخشش تو کامل است و دانش او مختصر
از فروغ ماه و خور باید هزاران سالها
تا یکی گوهر به کان اندر پدید آرد مگر
صدگهر در یک زمان آید ز جود تو پدید
جود تو تفضیل دارد بر فروغ ماه و خور
تا سخن دایم بود بادی تو پیوند سخن
تا اثر باقی بود بادی تو بر جای اثر
باد روحانیت نفس و باد نورانیت دل
باد سلطانیت ارج و باد یزدانیت فر
هرکجا منزل کنی تایید بادت رهنما
هرکجا لشکرکشی اقبال بادت راهبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف و ستایش شخصیتی بزرگ و قدرتمند میپردازد که در عرصههای سیاسی و نظامی موفق به دستاوردهای بزرگی شده است. شاعر از او با لقبهای چون «امیرالمؤمنین» و «شهنشاه» یاد میکند و تواناییهای او را در جنگ و انصاف به دو شخصیت بزرگ تاریخ اسلام، علی و عمر، نسبت میدهد.
شاعر از فتوحات و پیروزیهای او بر دشمنان سخن گفته و به قدرت و شجاعت او در میدان نبرد اشاره میکند. همچنین بر نقش او در عدالت و ایجاد نظم در جامعه تأکید میکند. این شخصیت نه تنها به خاطر مهارتهای جنگیاش، بلکه به دلیل هوش و تدبیرش در حکومت و جلب محبت مردم نیز مورد ستایش قرار گرفته است.
به طور کلی، شعر تجلیلی از بزرگمنشی، رهبری و فضایل انسانی این شخصیت است که توانسته است به بسیاری از مشکلات حکومت و جامعه فائق آید و ثروت و قدرت را برای ملت خود به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: ای کسی که با پیروزی و موفقیت بر throne نشستهای، مانند پادشاهی که در یک سفر گنجینههای پنج پادشاه را فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: در پیروزی و موفقیت، امیرالمؤمنین مثل جدش که در سلطنت بود، برهانی قوی دارد و در مقام دین و دنیا مثل پدرش محترم و مورد احترام است.
هوش مصنوعی: نام تو چون نام بزرگان و پادشاهان است و کسانی که به مقام و منزلت بالا رسیدهاند، در برابر آن با احترام سر به زیر دارند.
هوش مصنوعی: در روز جنگ و نبرد، مانند علی پیکار کن و در روز انصاف و عدل، همچون عمر عدالت را برقرار ساز.
هوش مصنوعی: هر جا که حضور تو در شرق و غرب به شوق و اهتزاز در بیاید، هر جا که وزش باد موفقیتت بر دریاهای وسیع احساس شود، آنجا نیز نشان از قدرت و عظمت توست.
هوش مصنوعی: هیچ موری بر زمین بدون ستایش تو قدم نمیزند و هیچ پرندهای در آسمان بدون سپاسگزاری از تو بال نمیزند.
هوش مصنوعی: گاهی با نگاهی از سمت شرق به سمت غرب مینگری، و گاهی از شرق حرکت میکنی بهسوی غرب.
هوش مصنوعی: تو در جهان همچون خورشید و ماه هستی و به همین خاطر همیشه باید مانند خورشید و ماه در حال درخشش باشی.
هوش مصنوعی: قدرت و نیروی تو در جهان باعث شده که دیگر هیچکس به قدرت رستم دستان و زور زال زر توجهی نکند و آنها فراموش شوند.
هوش مصنوعی: تو تاج پادشاهی را از سر دشمنانت برداشتید، هنگامی که برای فتح غزنین کمربند جنگی خود را بستهای.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نبرد او پرخطر و سخت بود و نتیجهاش واضح نبود، اما او حاضر بود تنها به خاطر یک لحظه خطر کردن، به میدان بیاید.
هوش مصنوعی: کسی که نتوانست کار خودش را درست تشخیص دهد، در روز نبرد همه چیز برایش به هم ریخت و آشفته شد.
هوش مصنوعی: در اوج جنگ و درگیری، جنگجویان به شدت ضعیف و خوار شده بودند و در میان آشفتگی و بینظمی، فیلها هم دچار پریشانی و سردرگمی بودند.
هوش مصنوعی: دشمن سرگردان تو هرچند که تدبیرها و نقشههای مکرر را جمعآوری کرده بود، اما هنوز نتوانسته بود راهحل دائمی و مؤثری پیدا کند.
هوش مصنوعی: نیرنگها و تدبیرهای آنها را تیغ تو در یک لحظه نابود کرد و راههای نجاتشان را تیر تو در یک ساعت به هدر داد.
هوش مصنوعی: اگر با گرزی به سر و یال شیران حمله کنی، همچون پنجهی شیران نر به آنها آسیب میزنی.
هوش مصنوعی: شمشیر سواران تو قدرتی دارد که میتواند دشمنان بزرگ را از پای درآورد و تیرهای سربازان تو به اندازهای قوی هستند که شجاعت و دلیران را محو کنند.
هوش مصنوعی: دل به من گفت که هر وقت به آغوش تو درآیم، در همان لحظه بر دشمنان پیروز خواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو خود را پیروز و قوی بداند، در واقع با تقدیر الهی شکست میخورد و مقهور سرنوشت میشود.
هوش مصنوعی: وقتی روز مثل شب تاریک شود، او از نشانههای روشنی که تو داری، بهرهای نخواهد برد و آن شب، تا روز قیامت، برای او نخواهد بود.
هوش مصنوعی: تو سلطنت و تاج او را از او گرفتی و به دیگری بخشیدی.
هوش مصنوعی: نعمتهای خوب و فرزندان او را در قلعهها آوردی، بر پشت شتر و در دامن ستر.
هوش مصنوعی: جهانداران سختیهای زیادی کشیده و ثروتهای زیادی را در دوران خود جمعآوری کردهاند، اما تو بدون هیچ زحمتی این ثروتها را به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: در کشور غزنین، پس از گذشت صد و سی سال، هنوز هم گویا همانی هستی که در گذشته بودهای و در کارهایی که میکنی، مانند یک کارگر عمل میکنی.
هوش مصنوعی: کار تو فراتر از تصورات و限وهای آسمان است. پیروزیها و موفقیتهایت را بیشتر از آنچه که در ذهن میپرورانی، ارزیابی کن.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که از مقام و جایگاه تو بهرهمند میشود، مانند دستی است که از قدرت و نفوذ تو یاری میگیرد. همچنین، کارهایی که انجام میگیرد، تحت تأثیر فکر و نظر تو قرار دارد. به عبارتی، دیگران از تأثیر و راهنمایی تو بهره میبرند.
هوش مصنوعی: در شرایط دشوار نبرد، شجاعت و قدرت حیدری باید در میدان گزینش گردد. برای دستیابی به پیروزی و افتخار، باید از یک جنگجوی با مهارت و هنر در مناطق مختلف بهره برد.
هوش مصنوعی: کسی که در اطاعت و بندگی تو، محبت تو را در چهرهاش میبیند، و کسی که در نافرمانی از تو، حس کینهات را در دلش احساس میکند.
هوش مصنوعی: هر بار که سرنوشت خداوند چیزی را مقرر میکند، باید از آن نجات یابیم، و در هر لحظهای که زندگی در حال تغییر است، باید مراقب باشیم.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر جنگ تو دلش آتش گرفته، چگونه میتواند مانند پرندهای به دور شعله و جرقهها پرواز کند؟
هوش مصنوعی: کسی که یکبار شرایط بدی مانند نیش مار را تجربه کرده، نمیتواند دوباره به همان مکان خطرناک نزدیک شود.
هوش مصنوعی: افراد ناآگاه به نظر میرسد که از نشانههای اطراف خود بیخبرند و مانند کسانی هستند که چشم ندارند. همچنین، افرادی که نادان هستند، انگار که از خبرها بیخبرند و گویا گوششان شنوا نیست.
هوش مصنوعی: پیروزی تو از اهمیت زیادی برخوردار است و به عنوان نقطه عطفی در تاریخ به شمار میرود، چرا که این پیروزی خود نشاندهنده وقایع و تحولات بزرگ تاریخی است.
هوش مصنوعی: در پرتو الهی، با وجود عدالت، همهٔ انسانها به عنوان فرزندان آدم، به گونهای قابل ارزیابی و شناسایی هستند.
هوش مصنوعی: میر سنقر، که در سپاه فرمانده تو حضور دارد، به مناسبت موفقیت تو، جشن تطهیر پسر را برگزار کرده است.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، راهی برای دستیابی به موفقیت و خوشبختی باز میشود. در این مسیر، باید خدمت را درمیان بزم و شادی قرار داد و دروازههای بهروزی را گشود.
هوش مصنوعی: جان من میخواهد که برای تو قربانی شوم و به حضورت بیایم، زیرا در قربانی کردن جان چه چیزی بیشتر از این میتواند وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: طغایرک، پسر الیزن، در دو جهان پدر بسیار مورد ستایش قرار داشت و با پسری که این چنین مورد ستایش بود، زندگی میکرد.
هوش مصنوعی: مظفری که حرفهایش خبر از پیروزی و موفقیت دو پادشاه جهان را میدهد.
هوش مصنوعی: محمود، مایه و دلیل سلطنت و پادشاهی است و سنجر، محور و مرجع شاهان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر محبت و دوستی به جای برادرش مورد توجه و احترام قرار میگیرد و دیگری به خاطر مقام و اعتبارش به جای پدر ارج و منزلت دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خاک و سنگ، به خاطر داشتن ویژگیهای خاصی که در وجودشان نهفته است، به مانند انسانهای نیکرفتار و با حیا هستند. بنابراین، با وجود اینکه به ظاهر بیارزش و بیحساب به نظر میرسند، اما در حقیقت، مانند طلا و الماس ارزشمند و گرانبها میباشند.
هوش مصنوعی: اگر نبود عظمت و خرد او، تو اینگونه میشدی که همچون خاک و سنگ باشی و ارزش و گوهری نداشته باشی.
هوش مصنوعی: آیا در جشن و شادی فردی بخشنده و بزرگوار حاضر هستی یا در میدان جنگ و نبرد مردی شجاع و دلیر؟
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهی شاد باشی، سرنوشت تو آنجاست و هر جا که بخواهی مقاومت کنی، راهنمای تو آن است.
هوش مصنوعی: وقتی که مردان با شمشیر به مبارزه میپردازند و زرههایشان را میپارهپاره میکنند، در چنین حالتی اگر کسی بخواهد سر کسی را بشکافد، میتواند با ضربهای محکم به کلاهخود او آسیب بزند.
هوش مصنوعی: به تو سلام و درود میفرستند و تو را ستایش میکنند، همانطور که روح سام نریمان و جان رستم زر مورد احترام و ارادت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: آیا تو همان نیزهای هستی که کلید پیروزیها شد و به واسطه آن، در تمامی نبردها فتوحات بزرگی به دست آوردند؟
هوش مصنوعی: از قومهای مختلف مانند کردها، ترکان و عربها، هر جا که در میدان جنگ با یکدیگر روبهرو شدند، مانند جادوگری که هیچگاه از سحرش کم نمیشود، دشمنان به هم حمله کردند.
هوش مصنوعی: به خاطر کارایی و توانایی نیزهٔ تو، مانند عصای موسی شد که جادوئی جاودانه و بینظیر را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم به یاد بیاورم که جای خالی تو، با آنکه سرخ و زیباست، به رنگ خون پر شده است و تو گفتی که این زیبایی شبیه به برگ نیلوفر است؟
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال نیلوفر آبی را ندیده که در میدان نبرد به دست شیر جهانی، لالهای را به چنگ آورد.
هوش مصنوعی: داستانها و روایتهایی از شجاعت افراد زیادی وجود دارد، اما شجاعت تو بیشتر از تمام این داستانهاست.
هوش مصنوعی: اگر آنها به خاطر صد هنر خود فخر میکنند، تو نیز شایستهای که به خاطر صد هزار هنر خود به آنها فخر کنی.
هوش مصنوعی: پس از پیامبر و جانشین و سلطان، در میان نسل بشر، انسانی چون تو دیگر به دنیا نیامده است.
هوش مصنوعی: عطای تو هرگز قطع نمیشود، زیرا زائر تو اگر یک نعمت دریافت کند، تو او را با نعمت دیگری هم نوازش میکنی.
هوش مصنوعی: اگر آب و آتش با تو موافق شوند، برکت و کامیابی تو به حدي خواهد بود که از آب و آتش نترسی.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او به تو کمک کند و نعمت و موفقیت را به تو عطا کند، دل کلیم و ایمان خلیل (ابراهیم) را در خود یافتم.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از نزدیک پادشاه عراق وارد شدی، با خبر خوش به درگاه شاه شیرین آمدی.
هوش مصنوعی: موضع و مقام تو در نظر پادشاه هفت اقلیم بسیار با ارزش و مورد توجه است، به گونهای که چهار عنصر طبیعت و هفت ستاره به خاطر تو خضوع کردهاند.
هوش مصنوعی: محمود از عموی خود عهدی را گرفته بود و به همین خاطر تو را به اینجا فرستاده است.
هوش مصنوعی: نیازی به آرزوهای بزرگ نیست، تو خود به اندازه کافی دلیل برای خوشحالی و سرور داری، همانطور که نسیم صبحگاهی خبر از شکوفایی و زیبایی روز را میآورد.
هوش مصنوعی: اگر از شهری به سفری بروی و با رویی خندان و آرزوهای خود را به تمام برسانی، یا اگر با شوق و نشاط از سفر به شهر برگردی، این خود باعث خوشحالی و رضایت تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: به خاطر خوش شانسی و روزگار خوب تو، ستاره شمر به نیکی سرنوشت تو را رقم میزند.
هوش مصنوعی: هنگامی که همه چیز برای تو مناسب است، رفتن به سفر بهتر از ماندن در خانه است.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوب و خوش، ستارههای آسمان به خاطر من به نیکی خواهند نگریست، همانطور که من به چهره تو نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: ای بزرگواری که دین و دنیا به تو وابسته است، بخشش تو چنان بزرگ است که به واسطه آن، کسانی که در گذشته بینام و نشان بودند، اکنون عزیز و معروف شدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که ثروت و امکانات زندگی انسان میتواند به اشکال مختلفی نمود پیدا کند. انسان میتواند با داشتن چیزهایی چون مروارید، سنگهای قیمتی، پارچههای گرانقیمت یا حتی طلا، به ثروت دست یابد. در واقع، هر یک از این عناصر به نوعی نمایانگر قدرت و ثروت هستند.
هوش مصنوعی: تو با دستان خود دهان او را پر از گوهر کردی، چون دیدی که در ستایش خویشتن، دهانش پر از شیرینی و شکر است.
هوش مصنوعی: با زبانی شیرین و خوشبین به محفل با شکوه تو آمد و پس از آنکه از مجلس تو خارج شد، با دهانی پر از گوهر و سخن ارزنده رفت.
هوش مصنوعی: او را با جواهرات و زرهای قرمز و پارچههای زیبا از بغداد، روم و شوشتر، آراسته کردی.
هوش مصنوعی: او نمیتواند به خوبی از علمش به خاطر این بخشش سپاسگزاری کند، زیرا بخشش تو بینقص و کامل است اما علم او محدود و کم است.
هوش مصنوعی: برای پیدایش یک گوهر با ارزش در دل زمین، باید سالهای زیادی از نور ماه و خورشید بگذرد. این نشاندهندهی این است که چیزهای ارزشمند نیاز به زمان طولانی و شرایط خاص دارند تا به وجود بیایند.
هوش مصنوعی: از بخشندگی تو، در یک لحظه، صد گوهر نمایان میشود. بخشندگی تو نورش برتر از روشنایی ماه و خورشید است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حرف و سخن وجود دارد، تو پیوندی را با آن برقرار کردهای و تا زمانی که آن اثر از تو باقیست، نشانهای از تو در آن خواهد ماند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای روحانی و معنوی میپردازد. باد به عنوان نمادی از نیروی روحانی و روشنایی، به نفس و دل اشاره میکند. همچنین به قدرت و مقام والای انسانی و الهی اشاره دارد که نشانهای از جلال و مقام یزدان است. در کل، از این جا میتوان برداشت کرد که این نیروهای معنوی و فضائل، انسان را به کمال و بزرگی میرسانند.
هوش مصنوعی: هر جایی که ساکن شوی، راهنمای تو تأیید و نیرویی است که به تو کمک میکند. و هر زمان که بخواهی به جنگ یا نبرد بروی، شانس و موفقیت تو، هدایتگر تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.