گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱

 

چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت

ز کیوان کلاه کیی برفراشت

به تخت منوچهر بر بار داد

بخواند انجمن را و دینار داد

برین برنیامد بسی روزگار

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱

 

چو شب شد چو آهرمن کینه‌خواه

خروش جرس خاست از بارگاه

بران بارهٔ پهلوی برنشست

یکی تیغ هندی گرفته به دست

چو نوشاذر و بهمن و مهرنوش

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱

 

چو رستم بیامد به ایوان خویش

نگه کرد چندی به دیوان خویش

زواره بیامد به نزدیک اوی

ورا دید پژمرده و زردروی

بدو گفت رو تیغ هندی بیار

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۵

 

سیوم روز بزم ردان ساختند

نویسنده را پیش بنشاختند

به می خوردن اندر چو بگشاد چهر

یکی نامه بنوشت شادان به مهر

سر نامه کرد آفرین از نخست

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۴

 

چو خورشید تابنده بنمود پشت

دل گیو گشت از برادر درشت

ببیژن چنین گفت کای رهنمای

برادر نیامد همی باز جای

بباید شدن تا وراکار چیست

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۹

 

خود و گیو و گودرز و چندی سران

نهادند بر یال گرزگران

بسوی سپهدار پیران شدند

چو آتش بقلب سپه بر زدند

چو دریای خون شد همه رزمگاه

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۲

 

چو شد روی گیتی چو دریای قیر

نه ناهید پیدا نه بهرام و تیر

بیامد دمان دیده‌بان پیش طوس

دوان و شده روی چون سندروس

چنین گفت کای پهلوان سپاه

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۷

 

شتر یافت چندان و چندان گله

که از بارگی شد سپه بی‌گله

ز توران سپه برنهادند رخت

سلیح گرانمایه و تاج و تخت

خروش آمد و نالهٔ گاودم

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۷

 

چو آمد بر شاه کهترنواز

نوان پیش او رفت و بردش نماز

ستایش کنان پیش خسرو دوید

که مهر و ستایش مر او را سزید

برآورد سر آفرین کرد و گفت

[...]

۶۱ بیت
فردوسی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۸

 

عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟

که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر

هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی

هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر

بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره

[...]

۶۱ بیت
ازرقی هروی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد

 

پس آنگه پاسخی کردش بآیین

به پایان تلخ و از آغاز شیرین

مرو را گفت شاها نیکناما

بزرگا کینه جویا خویش‌کاما

چه پیش آمد ترا از خویش کامی

[...]

۶۱ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - در مدح ابوالمعمر

 

آنچه هست اندر دل من نیست کسرا در دل آن

از جفا و جور این نامهربان سنگین دلان

هرکه من با او بسازم گردد او ناسازگار

آنکه من زو مهر جویم گردد او نامهربان

آنکسی کز من بود نازش مرا خواهد نیاز

[...]

۶۱ بیت
قطران تبریزی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۵ - کشتن فرامرز،اژدها را

 

از آن پس فرامرز روشن روان

چو پرداخت از مرغ آمد دوان

شب و روز کشتی همی راندند

جهان آفرین را همی خواندند

چو یک ماه راندند در روز و شب

[...]

۶۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز

 

چو هرکس سخن گفت از پهلوان

همان شاه گردان و نام آوران

پس آن دیو گویا زبان برگشاد

همی کرد کار فرامرز یاد

نخستین ز راه نژاد و گهر

[...]

۶۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - هم در مدح او

 

تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا

از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا

بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب

زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا

ای آن که تو را زهره و مه نیست همانند

[...]

۶۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید

 

چون ببستم کمر به عزم سفر

آگهی یافت سرو سیمین بر

رنجه و تافته به رسم وداع

اندر آمد چو سرو و ماه از در

گه به فندق همی شخود سمن

[...]

۶۱ بیت
مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۰۷

 

زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین

کنون‌که صدر زمان شد وزیر شاه زمین

ز فر شاه زمین و ز قد‌ر صدر زمان

همی بنازد خُلد برین و چرخ برین

مقدری‌ که فلک را به صنع و قدرت خویش

[...]

۶۱ بیت
امیر معزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی بهک شاه ماچین به نزدیک آتبین و پاسخ وی

 

بفرمود تا پیشش آمد دبیر

جوانی خردپرور تیزویر

یکی پاسخ نامه فرمود شاه

به نام خداوند خورشید و ماه

شب تیره از ماه روشن کند

[...]

۶۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۶۱ - حرکت کوش و سپاه از آمل برای پیگار با سیاهان مازندران

 

از آمل روان گشت لشکر به راه

همی رفت یکی میل با کوش، شاه

وز آن جایگه راه موصل گرفت

بیابان و کهسار و منزل گرفت

فرستاد با نامه پنجه سوار

[...]

۶۱ بیت
ایرانشان
 

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ملک اتسز

 

ای چاه ز نخدان ، دلم از راه فگندی

وآنگاه بصد شعبده در چاه فگندی

در سلسلهٔ عشق کشیدی دلم ، ای ماه

تا سلسلهٔ غالیه بر ماه فگندی

با راحت و با رامش و با لهو تنم را

[...]

۶۱ بیت
وطواط
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۸۰