گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۴

 

سپه چون به نزدیک ایران کشید

همانگه خبر با فریدون رسید

بفرمود پس تا منوچهر شاه

ز پهلو به هامون گذارد سپاه

یکی داستان زد جهاندیده کی

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۴

 

چو نامه به مهر اندر آورد شاه

جهانجوی رستم بپیموده راه

به زین اندر افگند گرز گران

چو آمد به نزدیک مازندران

به شاه آگهی شد که کاووس کی

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۸ - سخن دقیقی

 

سخن چون بسر برد شاه زمین

سیه پیل را خواند و کرد آفرین

سپردش بدو گفت بردارشان

از ایران به آن مرز بگذارشان

فرستادگان سپهدار چین

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۵

 

چو آن نامه برخواند اسفندیار

ببخشید دینار و برساخت کار

جز از گنج ارجاسپ چیزی نماند

همه گنج خویشان او برفشاند

سپاهش همه زو توانگر شدند

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۷

 

چو پاسخ به نزد سکندر رسید

هم‌انگه ز لشکر سران برگزید

که باشند شایسته و پیش‌رو

به دانش کهن گشته و سال نو

سوی فور هندی سپاهی براند

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۶

 

ز شاپور زان‌گونه شد روزگار

که در باغ با گل ندیدند خار

ز داد و ز رای و ز آهنگ اوی

ز بس کوشش و جنگ و نیرنگ اوی

مر او را به هر بوم دشمن نماند

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۸

 

ببود اندر آن شهر خسرو سه روز

چهارم چو بفروخت گیتی فروز

بابر اندر آورد برنده تیغ

جهانجوی شد سوی راه وریغ

که اوریغ بد نام آن شارستان

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۵

 

هر آنکس که بد کرد با شهریار

شب و روز ترسان بد از روزگار

چو شیروی ترسنده و خام بود

همان تخت پیش اندرش دام بود

بدانست اختر شمر هرک دید

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۲

 

نویسندهٔ نامه را خواند و گفت

برآورد خواهم نهان از نهفت

اگر برگشایی تو لب را ز بند

زبان آورد بر سرت بر گزند

یکی نامه فرمود نزدیک شاه

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۶

 

بیامد جهاندار با تیغ تیز

سری پر ز کینه دلی پر ستیز

چنین گفت بی‌دولت افراسیاب

که این روز را دیده بودم به خواب

سپهر بلند ار فراوان کشید

[...]

۵۹ بیت
فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید

 

بخندد همی باغ چون روی دلبر

ببوید همی خاک چون مشک اذفر

بسبزه درون لاله نو شکفته

عقیقست گویی به پیروزه اندر

همه باغ کله ست و اندر کشیده

[...]

۵۹ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف و تهنیت ولادت پسری از وی

 

مرا بپرسید از رنج راه و شغل سفر

بت من آن صنم ماهروی سیمین بر

نخست گفت که جانا ترا چه شد که چنین

شکسته گونه ای و کار بر تو گشته غیر

چو سرو سیمین بودی چو نال زرد شدی

[...]

۵۹ بیت
فرخی سیستانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن

 

چو رامین دور گشت از ویس دلبند

نشاط و کام ازو ببرید پیوند

همیشه ماه بود آنگاه شد خور

چنو زرد و چنو بی خواب و بی خور

نیاسود از حدیث و یاد رامین

[...]

۵۹ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

۵۹ بیت
قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

بمهر ماه دیداری سپردم دل بدیداری

همه بیمار و غم دل را ز چشم آید پدیداری

دلم دائم گرفتار است در عشق ستمکاری

نباشد عشق را چون من بعالم در گرفتاری

اگر دل عاشقی نارد بمهر ماه دیداری

[...]

۵۹ بیت
قطران تبریزی
 

لبیبی » قطعات و قصاید به جا مانده » شمارهٔ ۱ - قصیده

 

چو برکندم دل از دیدار دلبر

نهادم مُهر خرسندی به‌ دل بر

تو گویی داغ سوزان برنهادم

به‌دل کز دل به دیده درزد آذر

شرر دیدم که بر رویم همی‌ جَست

[...]

۵۹ بیت
لبیبی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش

 

درین گفتگو بد که از ناگهان

خروشی برآمد که ای پهلوان

تو آنی که گویی به مردی منم

که کوه گران را زبن برکنم

منم شیردل نامدار از مهان

[...]

۵۹ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - باز در ثنای او

 

آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار

رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار

خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط

جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار

خاک نبینی به ره خرده نقره بساط

[...]

۵۹ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - هم در ستایش آن شهریار

 

چو شد فروزان از تیغ کوه رایت خور

بسان رایت سلطان خدایگان بشر

هوا ز تابش خورشید بست کله نور

زمین ز نورش پوشیده جامه اصفر

شب از ستاره برافکنده بد شمامه سیم

[...]

۵۹ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در ستایش بهرامشاه

 

شد پرنگار ساحت باغ ای نگار من

در نوبهار می بده ای نوبهار من

من در خمار هجر تو نابوده مست وصل

تو می کنی بلب بتر از می خمار من

شد باغ لاله زار و گر نیز کم شود

[...]

۵۹ بیت
مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۳