پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
بر خاره بر شگفت گل و باشد آذری
گویند رستخیز به آدار در بود
بل رستخیز لاله و گل باشد آذری
هر بامداد لؤلؤ بر لاله گسترد
ابری که بود کارش کافور گستری
کز باد او بمسکن خویش آمدند باز
گلهای ریخته شده از باد آذری
بلبل بسان مطرب بی دل فراز گل
گه پارسی نوازد و گاهی زند دری
از بس شکوفه باغ بلؤلؤ توانگر است
وز بوی او بمشگ صبا را توانگری
آراسته درخت بسرخ و سپید و سبز
چون گاه عرض موکب سلطان لشگری
حور و پری بباغ بنزهت شوند و باغ
از حور حله بستد و پیرایه از پری
اکنون چو رو کنی به بیابان براه بر
جز در میان سوسن و شمشاد نگذری
شمشاد همچو زلف نکویان تبتی
سوسن بسان جعد غلامان قیصری
از لاله و بنفشه سحرگه نگاه کن
پالیز لاجوردی و صحرا معصفری
پیروزه پوش گشته همه دشت نیلگون
مرجان فروش گشته همه کوه مرمری
بر سبزه شنبلید شگفته چو ریخته
دینار جعفری زبر سبز ششتری
نرگس میان باغ چو شمعی و شش چراغ
یا چون میان پروین ناهید و مشتری
یا همچو چشم آن صنم مشتری جبین
کش من شدم بجان و دل و دیده مشتری
هر ساعتی صنوبر من چنبری کند
زان چنبریش طره و قد صنوبری
دارد دلم چو نار دو گلنار عارضش
دو نار بربرش ز روان داردم بری
لؤلؤش زیر بسد و سوسنش زیر گل
هر دو بلون و طعم عقیقی و شکری
ای سعتری بتی که چو با مشگ سعترند
با روی تو بتان دلارای سعتری
اندر کمند تست کمر بسته جادوئی
زیر کمان تست کمین کرده ساحری
از نواش خوشتری بوصال اندرون ولیک
هنگام هجر دلرا چون نوک نشتری
هر چند جان و دیده و دلرا همی خلی
از جان ودیده و دل بسیار خوشتری
عشق من از سرین تو دزدیده فربهی
صبر من از میان تو دزدیده لاغری
با عشق تو ندارد پائی دلم چنانک
با دست میر جعفر دینار جعفری
شاهنشه جلیل جهانگیر بوالخلیل
آن چون خلیل فتنه و آشوب کافری
دادش خدای فر فرویدن و جاه جم
دشمن چو بیند او را گوید ز دل فری
کردار او ستوده و گفتار او صواب
پیمان او مبارک و فرمان او جری
چون راستی همیشه شیمهای او سره
خلق جهان چو دیده بدیدار او سری
خالی روان او ز هوسهای بیهده
فارغ زبان او ز سخنهای سرسری
هنگام نثر خیره از او طبع اصمعی
هنگام نظم عاجز از او جان بحتری
ای خسرو مظفر و پیروز و کامگار
ایزد سرشته زاهن تیغت مظفری
میران ترا مسخر و شاهان ترا مطیع
تو دست را مطیعی و دل را مسخری
با ما نشسته ای بسعادت بتخت بر
وز همت بلند بچرخ برین بری
هولت بروم و بیم بترک و فزع بهند
هرچند تو نشسته بپیروزی ایدری
خواهنده را برادی سازنده جواب
بدخواه را بمردی سوزان چو آذری
با کید و کین و کفران پیوسته دشمنی
با داد و دین و دانش دائم برادری
گر صد خطا کنم بیکی نشمری ولیک
ناکرده خدمتی را صد بار بشمری
خورشید سیرتی و عطارد فراستی
جمشید مخبری و منوچهر منظری
گیتی براستی و برادی شد آن تو
رادی و راستیست همی کیمیاگری
تیمار دوستان را از جود داروئی
خصمان خویشتن را از داد داوری
ایزد ترا همیشه بهر کار یاور است
از بهر آن که دل سوی بیداد ناوری
آن را که کردگار جهان یاوری کند
ناید بهیچ خلق نیازش بیاوری
ملکت صدف شده است و تو برسان لؤلؤی
گیتی تن آمده است و تو ماننده سری
مدحت همی ستانی و گوهر همیدهی
اینت بزرگ پیشه مردان گوهری
از بهر خیل دشمن و از بهر خیل دوست
هنگام جنگ و آشتی افسار و افسری
دامی و کام و ناز و نیاز و نشاط و غم
شهد و شرنگ و نیک و بدو دار و منبری
آثارهای تو همه چون معجز نبی است
ماننده سلیمان شاه و پیمبری
نوروز بر تو فرخ و فیروزه تا مدام
از بخت داد یابی و از ملک برخوری
بیداد روزگار بود از تو دور از آنک
تو شهریار دادگر و دادگستری
مردم باسم و جسم بسان تواند ولیک
ایشان بفضل دیگر و تو باز دیگری
فعل تو هست راست بر فعل دیگران
چون صنع ایزدی ببر صنع آز ری
از بهر نیکخواهان تابنده مشعلی
در جان بدسگالان سوزنده اخگری
در ملک شهریار و خداوند و مالکی
از بخت فر خجسته و فرخنده اختری
بادت مدام چرخ بکام و زمانه رام
وز دولت سعادت و اقبال برخوری
بر خسروان عالم بادات برتری
بر سروران گیتی بادات سروری
تا چنبر و صنوبر باشند کژ و راست
تا رنج و ناز را ندهد کس برابری
بادا صنوبری تن یاران تو بناز
وز رنج باد پشت حسودانت چنبری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعرهایی زیبا و توصیفاتی از طبیعت، عشق و صفات یک پادشاه است. در این شعر، شاعر با تأکید بر زیباییهای بهار و گلها، به توصیف باغ و گلستانها میپردازد. او از لالهها، بنفشهها و نرگسها صحبت میکند و به زیباییهای خاصی که در دل طبیعت وجود دارد، اشاره میکند.
سپس شاعر به فضائل پادشاهی که او را ستایش میکند، میپردازد و او را به عنوان یک پادشاه عادل و نیکوکار توصیف میکند. او همچنین به همبستگی و دوستی با دیگران و مبارزات بر ضد دشمنان اشاره دارد. در نهایت، شاعر از اراده و تواناییهای پادشاه در برقراری عدالت سخن میگوید و آرزو میکند که بخت و خوشی همیشه همراه او باشد.
تمامی این موضوعات به طور هنرمندانه با زبانی شاعرانه و توصیفی بیان شده است.
هوش مصنوعی: عطر خوشی از ابرهای تیره در آسمان به مشام میرسد، مانند بویی که از کافور برمیآید، همانند نسیمی که عطر عمدهاش عنبر است.
هوش مصنوعی: از خاک این سرزمین مانند گل است و همچون ابر آسمان، درخشندگی و زیبایی دارد، مانند پلنگهای وحشی که در طبیعت آزادانه میچرخند.
هوش مصنوعی: از سنگ سخت، گلاب و عرق به وجود آمده و بر سنگ خارا گل شکفته است؛ این نزدیکی و زیبایی شگفتانگیز را میسازد.
هوش مصنوعی: میگویند که وقتی قیامت فرا برسد، در آن زمان، بازگشت زندگی و شکوفایی مانند لاله و گل خواهد بود که در فصل بهار شکوفا میشوند.
هوش مصنوعی: هر صبح، دانههای درخشانی مانند لؤلؤ بر روی گلهای لاله قرار میگیرد، در حالی که ابری که وظیفهاش پخش کافور است، این زیبایی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: به خاطر وزش بادی، گلهایی که از باغچه ریخته بودند، دوباره به خانه خود بازگشتند.
هوش مصنوعی: بلبل مانند یک موسیقیدان بیدل، بر بام گل آواز میخواند و گاهی نواهایی را به شکل شیوا و دلنشین اجرا میکند.
هوش مصنوعی: باغ پر از شکوفه به قدری زیبا و دلانگیز است که به مانند مرواریدی ثروتمند میدرخشد و عطر خوش آن، نسیم را هم ثروتمند و پر برکت کرده است.
هوش مصنوعی: درختان به صورت زیبا و با رنگهای قرمز، سفید و سبز در کنار هم قرار دارند، همچنان که هنگامی که سپاه سلطانی در حال حرکت است، صفوف نظامی آن به نمایش درمیآید.
هوش مصنوعی: در باغ بهشتی، حورهای زیبا و پریان دلفریب گرد هم میآیند و باغ به واسطه وجود آنها زینت و زیبایی بیشتری مییابد.
هوش مصنوعی: اکنون که به سوی بیابان میروی، از راهی جز بین گلهای سوسن و شمشاد عبور نکن.
هوش مصنوعی: شمشاد به نرمی و زیبایی زلفهای دختران زیبا و سوسن به شکل حلقههای موی جوانان قیصر است.
هوش مصنوعی: در صبحگاه به زیباییهای گلها و دشتهای سبز و آبی بنگر؛ زیباییهای طبیعت در این زمان واقعا شگفتانگیز و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: همه دشتها به رنگ آبی نیل درآمدهاند و زیبایی آنها مانند مرجان است، در حالی که کوهها به شکل مرمرین و شگفتانگیز در آمدهاند.
هوش مصنوعی: در دشت سبز، گلهای زرد و زیبا شکوفا شدهاند، همانطور که سکههای زرین به رنگ سبز درخشیدند و خود را نمایان کردند.
هوش مصنوعی: نرگس در وسط باغ به مانند شمعی درخشان است و مانند شش ستارهای میدرخشد که در کنار یکدیگر قرار دارند یا مانند الماسهایی در میان گروهی از ستارهها مثل پروین، ناهید و مشتری.
هوش مصنوعی: من مانند چشمان آن معشوق، که پیشانیاش همچون ستارههای آسمان درخشان است، به او دل و جان و دارد.
هوش مصنوعی: هر ساعت که درخت صنوبر من تکان میخورد، از آن تکان خوردن، موها و قامت زیبای او هم به طرز خاصی به جلوه درمیآید.
هوش مصنوعی: دل من مانند انار است و دو گل انار بر چهرهاش، دو شعله از آتش بر دوش دارد که به جانم میزند.
هوش مصنوعی: پردهای از خاک و دیوار، مرواریدش زیر خاک و شیرینیاش زیر گل است؛ هر دو به رنگ و طعم عقیق و شکر میباشند.
هوش مصنوعی: ای زیبایی که همچون مشک خوشبو هستی و برکت و زیباییات به اندازهای است که دیگران با تو در زیبایی نمیتوانند مقایسه شوند. گروهی از زیباها در کنار تو، به زشتی میزنند.
هوش مصنوعی: در دام تو افتادهام و تو با قدرت جادوییات مرا زیر سایه خود نگهداشتهای. جادوگری در کمین است و من نمیتوانم از چنگ تو رهایی یابم.
هوش مصنوعی: آهنگ او بسیار دلنشین و جذاب است و در درونم عشق او را میپرورانم، اما زمانی که از او دور میشوم، همچون نوک تیز و برندهای، دل را آزرده و زخمزده میکند.
هوش مصنوعی: هر چند که جان و چشم و دل من از تو خالی است، اما تو هنوز محبوبتر و دلپذیرتری.
هوش مصنوعی: عشق من از زیباییهای تو گرفته است و صبر من به خاطر تو به تنگنایی کشیده شده است.
هوش مصنوعی: دل من به عشقت آنقدر بیپایه است که مانند دیناری است که میر جعفر با دستش میسازد.
هوش مصنوعی: شاهنشاهی بزرگ و تاثیرگذار که جهان را در دست دارد، مانند ابراهیم خلیل (پیامبر) است که در برابر فتنهها و آشوبهای کافرانه میایستد.
هوش مصنوعی: خداوند قدرت و عظمت خود را به او عطا کرده و وقتی دشمنی به او نگاه میکند، از دلش حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: رفتار او مورد ستایش قرار دارد و سخنانش درست و صحیح است. پیمان او خوب و نیکوست و دستوراتش قابل اجر هستند.
هوش مصنوعی: وقتی حقیقت همیشه جلوهگری میکند، سرشت انسانها نیز مانند نگاهی است که به دیدار او میخورد.
هوش مصنوعی: روح او از آرزوهای بیفایده خالی است و زبانش از حرفهای سطحی و بیارزش آزاد است.
هوش مصنوعی: در زمانی که مینویسند، قدرت بیان و خلاقیت برخی افراد مثل اصمعی تحسینبرانگیز است، و در لحظههای شعر، اشعار بحتری نیز به گونهای است که دریغ از بیان آن میماند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ و پیروز، که خداوند تو را با فرمانروایی و قدرت مخصوصی خلق کرده است، همچون تیغی برنده به موفقیتهای خود ادامه بده.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که تو بر دیگران تسلط و فرمانروایی داری. حتی فرمانروایان و شاهان نیز از تو پیروی میکنند. در حالی که دستهایت اطاعت میکنند، قلبها نیز تحت تأثیر تو قرار دارند و به نوعی به بازی گرفته میشوند.
هوش مصنوعی: با ما نشستهای، ای خوشبخت، بر تختی که به خاطر ارادهات بر این زمین میچرخد.
هوش مصنوعی: من میروم و ترس و وحشت بر من مستولی میشود، هرچند تو با آرامش نشستهای و پیروز به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: در این بیت، نمایش داده میشود که کسی که خواهان چیز خوبی است، باید به او کمک کرد و او را حمایت کرد. برعکس، اگر کسی بدخواه و ناپاک باشد، باید با او به شیوهای سخت و سوزان برخورد کرد، همانند آتش که تجسمی از پاکی و قدرت است. به این ترتیب، این بیت به نوعی ایجاد توازن میان محبت و سختگیری در مواجهه با افراد مختلف را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: با نیرنگ و دشمنی و بیوفایی، همیشه در حال دشمنی هستیم؛ در حالی که با انصاف، دین و دانش، همیشه باید برادرانه رفتار کنیم.
هوش مصنوعی: اگر من خطاهای زیادی داشته باشم، تو آنها را حساب نمیکنی، اما خدمت نکردن من را بارها و بارها محاسبه میکنی.
هوش مصنوعی: تو همچون خورشید زیبا و درخشان هستی و مانند عطارد، هوش و ذکاوتی بالا داری. جمشید خبرهای نیک میآورد و منوچهر، نمایندهای برجسته و شایسته است.
هوش مصنوعی: دنیا به حقیقت و به درستی تبدیل شده است، تو حقیقت و راستی را در بر داری، همچون کیمیاگری که مادهای را به طلا تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: بر دوستان با جود و بخشش خود خدمت کن و از قهر و سختگیری نسبت به دشمنان خود پرهیز کن.
هوش مصنوعی: خدا همیشه در کارهایت یاور توست، به این دلیل که دل تو به سمت ظلم و ستم نرفته است.
هوش مصنوعی: هرکس که خدای جهان به او کمک کند، نیازی به یاری هیچ کس دیگر نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: قصر تو مثل یک صدف شده و درون آن مرواریدهایی از دنیا وجود دارد، تو نیز مانند سری هستی که بر این گنجینه قرار گرفتهای.
هوش مصنوعی: تویی که ستایش میکنی و به دیگران ارزش میدهی، ای بزرگ، جایگاه تو در میان مردان همانند یک گوهر ارزشمند است.
هوش مصنوعی: در زمان جنگ و صلح، به خاطر جمعیت دشمن و دوستان، به مدیریت و رهبری نیاز است.
هوش مصنوعی: زندگی شامل لحظات شیرین و تلخ، شادی و غم، عشق و درخواست، و خوشی و ناامیدی است. این ترکیب از احساسات و وضعیتها به خوبی نشاندهندهی تجربیات متفاوت انسانی است.
هوش مصنوعی: اثرهای تو همه مانند معجزات پیامبران هستند، مانند شاه سلیمان و پیامبری که قدرتهای خاصی دارند.
هوش مصنوعی: سال نو برایت مبارک و خوش یمن باد. امیدوارم همیشه از بخت خوب بهرهمند شوی و نعمتهای زندگی را دریابی.
هوش مصنوعی: ظلم و ستم روزگار به خاطر این است که تو از ما دور شدهای، زیرا تو پادشاهی هستی که عدالت را رعایت میکنی و به انصاف رفتار میکنی.
هوش مصنوعی: مردم از نظر نام و ظاهری شبیه هم هستند، اما آنها به فضایل و ویژگیهای متفاوتی برخوردارند و تو نیز از دیگران متمایز هستی.
هوش مصنوعی: رفتار و اعمال تو به طور مستقیم بر اعمال دیگران تأثیر میگذارد. مانند نتیجهای که از کارهای خداوند ناشی میشود، پس به دقت در کارهایت توجه کن و از خودت بهترین تولید را داشته باش.
هوش مصنوعی: برای کسانی که نیکوکارند، شعلهای روشن در دل دارند، و برای بدخواهان، آتشِ سوزانی به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: در سرزمین یک پادشاه و صاحباختیار، خوشبختی و سعادت با ستارهای خوب و نورانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: باد همیشه به نفع تو در حال وزیدن باشد و زمان هم به خواستههایت پاسخ دهد. از خوشبختی و شانس خوب بهرهمند باش.
هوش مصنوعی: تو بر تمامی پادشاهان جهان برتری داری و بر سروران زمین، تو خود سروری و قدرتی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درختان کژ و راست وجود دارند، هیچکس نمیتواند رنج و ناز را با هم برابر ببیند.
هوش مصنوعی: باشد که قامت یاران تو همچون درختی سرسبز و زیبا باشد و از رنج و زحمات دشمنانت به دور بمانند و برپا و استوار بایستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
ماه است ساقی و قدح باده مشتری
وین هر دو را منم بهدل و دیده مشتری
با مشتری مقارنه کردست ماه من
فرخ بود مقارنهٔ ماه و مشتری
خلقی ز رشک و حسرت آن چشم کافرش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.