گنجور

 
۱
۲
۳
۱۲
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱

 

منوچهر یک هفته با درد بود

دو چشمش پر آب و رخش زرد بود

به هشتم بیامد منوچهر شاه

به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

همه پهلوانان روی زمین

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۰

 

فرستاده نزدیک دستان رسید

به کردار آتش دلش بردمید

سوی گرد مهراب بنهاد روی

همی تاخت با لشکری جنگجوی

چو مهراب را پای بر جای دید

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳

 

چو بگذشت شب گرد کرده عنان

برآورد خورشید رخشان سنان

نشست از بر تخت زر شهریار

بشد پیش او فرخ اسفندیار

همی بود پیشش پرستارفش

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۷

 

چو از رستم اسفندیار این شنید

بخندید و شادان دلش بردمید

بدو گفت ازین رنج و کردار تو

شنیدم همه درد و تیمار تو

کنون کارهایی که من کرده‌ام

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۵

 

بیامد به شبگیر دستور شاه

همی کرد کودک به میدان سپاه

یکی جامه و چهر و بالا یکی

که پیدا نبد این ازان اندکی

به میدان تو گفتی یکی سور بود

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۶

 

چو شاپور شد همچو سرو بلند

ز چشم بدش بود بیم گزند

نبودی جدا یک زمان ز اردشیر

ورا همچو دستور بودی وزیر

نپرداختی شاه روزی ز جنگ

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۷

 

همان شاه شنگل دلی پر ز درد

همی داشت از کار او روی زرد

شب آمد بیاورد فرزانه را

همان مردم خویش و بیگانه را

چنین گفت کاین مرد بهرامشاه

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۶

 

وزان روی بهرام شد تا به مرو

بیاراست لشکر چو پر تذرو

کس آمد به خاقان که از ترک و چین

ممان‌تا کس آید به ایران زمین

که آگاهی ما به خسرو برند

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۳

 

ز کار بزرگان چو پردخته شد

شهنشاه زآن رنجها رخته شد

از آن مهتران نام لهراسب ماند

که از دفتر شاه کس برنخواند

به بیژن بفرمود تا با کلاه

[...]

۴۲ بیت
فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود گوید

 

نبود عاشقی امسال مر مرا در خور

کنون که آمد بر خط نهاد باید سر

مرا تو گویی کز عشق چون حذر نکنی

کسی نمای مرا کو کند ز عشق حذر

اگر بدست منستی حذر، چنان کنمی

[...]

۴۲ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - درمدح یمین الدوله ابوالقاسم محمود بن ناصر الدین گوید

 

بنفشه زلف من آن آفتاب ترکستان

همی بنفشه پدید آرد از دو لاله ستان

مرا بنفشه و لاله بکار نیست که او

بنفشه دارد و زیر بنفشه لاله نهان

ز رنگ لاله او وز دم بنفشه او

[...]

۴۲ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱

 

جهانا چون دگر شد حال و سانت؟

دگر گشتی چو دیگر شد زمانت!

زمانت نیست چیزی جز که حالت

چرا حالت شده است از دشمنانت؟

چو رخسار شمن پرگرد و زردست

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰

 

هر کس به نسب نیک ندانی و به آلش

بر نسبت او نیست گوا به ز فعالش

زیرا که درختی که مر او را نشناسند

بارش خبر آرد که چه بوده است نهالش

قول تو چه بار است و تو پربار درختی

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱

 

به راه دین نبی رفت ازان نمی‌یاریم

که راه با خطر و ما ضعیف و بی‌یاریم

چو روز دزد ره ما گرفت اگر به سفر

بجز به شب نرویم، ای پسر، سزاواریم

ازین به سان ستاره به روز پنهانیم

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲

 

بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم

کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم

فرو بارید مروارید گرد این سیه دیبا

که بر دو عارض من بست دست بی‌وفا عالم

به مروارید و دیبا شاد باشد هر کسی جز من

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۰

 

حکمتی بشنو به فضل ای مستعین

پاک چون ماء معین از بومعین

چون بهشتت کی شود پر نور دل

تا درو ناید ز حکمت حور عین؟

دل به حورالعین حکمت کی رسد

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹

 

تا کی کنی گله که نه خوب است کار من

وز تیر ماه تیره‌تر آمد بهار من؟

چون بنگری که شست بدادی به طمع شش

نوحه کنی که وای گل و وای خار من

چون من ز بهر مال دهم روزگار خویش

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۶

 

ای آنکه به تن ز ارزوی مال چو نالی

از من چو ستم خود کنی از بهر چه نالی؟

در آرزوی خویش بمالید تو را مال

چون گوش دل ای سوختنی سخت نمالی؟

بدخواه تو مال است که مالیدهٔ اوئی

[...]

۴۲ بیت
ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۴ - خبردار شدن موبد از خواستن ویرو ویس را و رفتن به جنگ

 

چو داد آن آگهی مر شاه را زرد

رخان از خشم شد مر شاه را زرد

رخی کز سرخیش گفتی نبیدست

بدان سانی که گفتی شنبلیدست

ز بس خوی کز سر و رویش همی تاخت

[...]

۴۲ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح ابوالمظفر فضلون

 

کنون دانم که با مردم بدل میلست گردون را

که بر تخت شهی بنشاند شاهشناه فضلون را

یکی سر بود میران را یکی تاجست شاهان را

یکی مه بود ماهان را یکی مهر است گردون را

یکی از هفت گردونست عالی همتش برتر

[...]

۴۲ بیت
قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۱۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۲۸