گنجور

 
۱
۲
۳
۱۶
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۶

 

چو در کابل این داستان فاش گشت

سر مرزبان پر ز پرخاش گشت

برآشفت و سیندخت را پیش خواند

همه خشم رودابه بر وی براند

بدو گفت کاکنون جزین رای نیست

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲

 

چو رستم بدید آنک قارن چه کرد

چه‌گونه بود ساز ننگ و نبرد

به پیش پدر شد بپرسید از وی

که با من جهان پهلوانا بگوی

که افراسیاب آن بد اندیش مرد

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۷

 

چو کاووس در شهر ایران رسید

ز گرد سپه شد هوا ناپدید

برآمد همی تا به خورشید جوش

زن و مرد شد پیش او با خروش

همه شهر ایران بیاراستند

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۹

 

همی کرد پوزش ز بهر گناه

مر او را همی جست هر سو سپاه

خبر یافت زو رستم و گیو و طوس

برفتند با لشکری گشن و کوس

به رستم چنین گفت گودرز پیر

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۳

 

به بابل هم‌ان روز شد دردمند

بدانست کامد به تنگی گزند

دبیر جهاندیده را پیش خواند

هرانچش به دل بود با او براند

به مادر یکی نامه فرمود و گفت

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۱۰

 

وزین سو به دریا رسید اردشیر

به یزدان چنین گفت کای دستگیر

تو کردی مرا ایمن از بدکنش

که هرگز مبیناد نیکی تنش

برآسود و ملاح را پیش خواند

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد نرسی » پادشاهی اورمزد نرسی

 

چو بر گاه رفت اورمزد بزرگ

ز نخچیر کوتاه شد چنگ گرگ

جهان را همی داشت با ایمنی

نهان گشت کردار آهرمنی

نخست آفرین کرد بر کردگار

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۴

 

ز خاور چو خورشید بنمود تاج

گل زرد شد بر زمین رنگ ساج

ز گنجور دستور بستد کلید

خورش خانه و خمهای نبید

بدژدر هرانکس که بد مهتری

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۲

 

کنون از بزرگی خسرو سخن

بگویم کنم تازه روز کهن

بران سان بزرگی کس اندر جهان

ندارد بیاد از کهان و مهان

هر آنکس که او دفتر شاه خواند

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۰

 

سپهدار ترکان برآراست کار

ز لشکر گزید آن زمان ده سوار

ابا اسب و ساز و سلیح تمام

همه شیرمرد و همه نیک‌نام

همانگه ز ایران سپه پهلوان

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵

 

چو کیخسرو آن گفت ایشان شنید

زمانی بیاسود و اندر شمید

پراندیشه گفت ای جهاندیده زال

به مردی بی‌اندازه پیموده سال

اگر سرد گویمت بر انجمن

[...]

۳۹ بیت
فردوسی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین گوید

 

سده جشن ملوک نامدارست

ز افریدون و از جم یادگارست

زمین گویی تو امشب کوه طورست

کزو نور تجلّی آشکارست

گر این روزست شب خواندش نباید

[...]

۳۹ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح سلطان محمود

 

نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر

یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر

چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید

یکی همه زره است و دگر همه زنجیر

درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر

[...]

۳۹ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین سبکتگین

 

گل نوشکفته است و سرو روان

برآمیخته مهر او با روان

خرد چهر او برنگارد بدل

که دل مهر او باز بندد بجان

اگر بنگری سوی رخسار او

[...]

۳۹ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

ای جهان را دیدن تو فال مشتری

کیست آن کو نیست فال مشتری را مشتری

گر ز عنبر بر سمن عمدا تو افکندی زره

آن زره که کاشته است از غالیه بر ششتری

آهوی بزمی تو با کبر پلنگانت چکار

[...]

۳۹ بیت
عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالحسن علی بن الفضل بن احمد معروف به حجاج

 

ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست

ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست

مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش

سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست

همه نازیدن آن ماه بدیدار منست

[...]

۳۹ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در تهنیت جشن سده و مدح وزیر گوید

 

گر نه آیین جهان از سر همی دیگر شود

چون شب تاری همی از روز روشن تر شود

روشنایی آسمان را باشد و امشب همی

روشنی بر آسمان از خاک تیره بر شود

روشنی بر آسمان زین آتش جشن سده ست

[...]

۳۹ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر فتوحات او گوید

 

سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار

بر شه فرخنده پی فرخنده بادا هر چهار

خسرو غازی سر شاهان و تاج خسروان

میر محمود آن شه دریا دل دریا گذار

آنکه بر درگاه او خدمتگرانند از ملوک

[...]

۳۹ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - نیز درمدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید

 

مرا با عاشقی خوش بود هموار

کنون خوشتر، که در خور یافتم یار

کنون خوشتر، که ناگاهان برآورد

مه دو هفته من سر ز کهسار

کنون خوشتر، که با او بوده ام دی

[...]

۳۹ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - درمدح وزیر زاده جلیل ابوالفتح عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید

 

برفت یار من و من نژند و شیفته وار

بباغ رفتم با درد و داغ رفتن یار

بدان مقام که بامن به می نشست همی

بروزگار خزان و بروزگار بهار

بنفشه دیدم و نرگس مقام کرده و باغ

[...]

۳۹ بیت
فرخی سیستانی
 
 
۱
۲
۳
۱۶
 
تعداد کل نتایج: ۳۰۷