گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى

 

اگرچه یافت رامین مرزبانی

به درگاه برادر پهلوانی

دلش بی ویس با فرمان و شاهی

به سختی بود چود بی آب ماهی

بگشت او گرد مرز پادشایی

[...]

۱۴۵ بیت
فخرالدین اسعد گرگانی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا

 

طلب ای عاشقان خوش رفتار

طرب ای شاهدان شیرین‌کار

تا کی از خانه هین ره صحرا

تا کی از کعبه هین در خمار

زین سپس دست ما و دامن دوست

[...]

۱۴۵ بیت
سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » بخش ۴۸ - در مدح شیخ‌الامام جمال‌الدّین ابونصر احمدبن محمّدبن سلیمان الصغانی

 

بعد او خواجهٔ امام امین

مَفخر شرع و یار و ناصر دین

تازه از لفظ او مسلمانی

به نژاد و نسب سلیمانی

صدر اسلام و دین بدو تازه

[...]

۱۴۵ بیت
سنایی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه‌سار

 

سخن‌گوینده، پیرِ پارسی‌خوان

چنین گفت از ملوک پارسی‌دان

که چون خسرو به ارمن کس فرستاد

به پرسش کردنِ آن سروِ آزاد

شب و روز انتظار یار می‌داشت

[...]

۱۴۵ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۲ - افسانهٔ ماریه قبطیه

 

مغنی ره باستانی بزن

مغانه نوای مغانی بزن

من بینوا را به آن یک نوا

گرامی کن و گرم‌تر کن هوا

گزین فیلسوف جهان‌آزما‌ی

[...]

۱۴۵ بیت
نظامی
 

عطار » سی فصل » بخش ۱

 

یکی پیری مرا آواز می‌داد

که ای عطار از دست تو فریاد

جهان بر هم زدی و فتنه کردی

به دیوار مذاهب رخنه کردی

تو گفتی آنچه احمد گفت باهو

[...]

۱۴۵ بیت
عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۰ - در فنا و در یافتن بقای کل فرماید

 

فناگرداند زین ره شیخ جان بین

درون جان و دل عین عیان بین

کنون چون دست شد با دست دلدار

چه خواهد نیز یابم در نمودار

چو ما را دستگیری کرد جانان

[...]

۱۴۵ بیت
عطار
 

عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ (در میکده می‌کشم سبویی - باشد که بیابم از تو بویی)

 

در میکده با حریفِ قَلّاش

بنشین و شراب نوش و خوش باش

از خطِّ خوشِ نگار، بر خوان

سِرّ دو جهان، ولی مکن فاش

بر نقش و نگار، فتنه گشتم

[...]

۱۴۵ بیت
عراقی
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص

 

پادشاهی بنده‌ای را از کرم

بر گزیده بود بر جملهٔ حشم

جامگی او وظیفهٔ چل امیر

ده یک قدرش ندیدی صد وزیر

از کمال طالع و اقبال و بخت

[...]

۱۴۵ بیت
مولانا