گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰

 

ای عشق تو با وجود هم تنگ

در راه تو کفر و دین به یک رنگ

بی روی تو کعبه‌ها خرابات

بی نام تو نامها همه ننگ

در عشق تو هر که نیست قلاش

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان کبک » داستان کبک

 

همچو آتش برنتابم سوز سنگ

یا بمیرم یا گهر آرم به چنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان کبک » داستان کبک

 

هدهدش گفت ای چو گوهر جمله رنگ

چند لنگی چندم آری عذر لنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » داستان کبک » داستان کبک

 

اصل گوهر چیست سنگی کرده رنگ

تو چنین آهن دل از سودای سنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » پرسش مرغان

 

هر کسی را بود عذری تنگ و لنگ

این چنین کس کی کند عنقا به چنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت محمود و ایاز

 

گر کنی در راه یک ساعت درنگ

ما دو عالم بر تو گردانیم تنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

شیخ چون افتاد در کام نهنگ

جمله زو بگریختید از نام و ننگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

گفت من بس فارغم از نام و ننگ

شیشهٔ سالوس بشکستم به سنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی پاک‌دین

 

زر به صورت رنگ گردانیده سنگ

تو چو طفلان مبتلا گشته به رنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او

 

پوست آخر درکشیدند از پلنگ

درکشند آخر ز تو هم بی‌درنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی توحید » عقیدهٔ دیوانه‌ای دربارهٔ عالم

 

گفت هست این عالم پر نام و ننگ

همچو نخلی بسته از صد گونه رنگ

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » سال سلیمان از موری لنگ

 

داد آن ساعت جوابش مور لنگ

گفت خشت واپسین در گور تنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۷) حکایت معشوق طوسی با سگ و مرد سوار

 

نمی‌دانی که بر که می‌زنی سنگ

که با او نیستی در اصل همرنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام

 

شد آن مرد و برفتن کرد آهنگ

هزاران نامه بیش آورد یکرنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت

 

زبان بگشاد نابینای دلتنگ

که خون می‌گرید از درد دلم سنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

چنان دلشاد شد ز آوازهٔ جنگ

که از آواز شادی مرد دلتنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

وگر تردامنی تو همچو سرهنگ

ز ضعفت زود آید پای بر سنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

چو فتنه نرگسش می‌دید شب رنگ

بصید و شهسواری کردی آهنگ

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چنان خون ریخت زان سنگ از دل تنگ

که خونین شد ز درد او دل سنگ

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶