گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶

 

ره میخانه و مسجد کدام است

که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است

نه در میخانه کین خمار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

دل درد تو یادگار دارد

جان عشق تو غمگسار دارد

تا عشق تو در میان جان است

جان از دو جهان کنار دارد

تا خورد دلم شراب عشقت

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲

 

چو به خنده لب گشایی دو جهان شکر بگیرد

به نظارهٔ جمالت همه تن شکر بگیرد

قدری ز نور رویت به دو عالم ار در افتد

همه عرصه‌های عالم به همان قدر بگیرد

چو در آرزوی رویت نفسی ز دل برآرم

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴

 

هر روز غم عشقت بر ما حشر انگیزد

صد واقعه پیش آرد صد فتنه برانگیزد

عشقت که ازو دل را پر خون جگر دیدم

اندوه دل‌افزایت تف جگر انگیزد

هرگه که برون آید از چشم تو اخباری

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲

 

مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد

آن کس که بود نامرد از دادن سر ترسد

گر با تو دوصد دریا آتش بودم در ره

نه دل ز خود اندیشد نه جان ز خطر ترسد

جانی که بر افروزد از شمع جمال تو

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷

 

هر زمانم عشق ماهی در کشاکش می‌کشد

آتش سودای او جانم در آتش می‌کشد

تا دل مسکین من در آتش حسنش فتاد

گاه می‌سوزد چو عود و گه دمی خوش می‌کشد

شحنهٔ سودای او شوریدگان عشق را

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

در قعر جان مستم دردی پدید آمد

کان درد بندیان را دایم کلید آمد

چندان درین بیابان رفتم که گم شدستم

هرگز کسی ندیدم کانجا پدید آمد

مردان این سفر را گم‌بودگی است حاصل

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱

 

مرا قلاش می‌خوانند، هستم

من از دردی کشان نیم مستم

نمی‌گویم ز مستی توبه کردم

هر آن توبه کزان کردم، شکستم

ملامت آن زمان بر خود گرفتم

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱

 

دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم

هیچم نبود از خود خبر تا بی خبر چون آمدم

دستم چو از نیرنگ او آمد به زیر سنگ او

بر چهرهٔ گلرنگ او چون لاله در خون آمدم

گاهی ز جان بی جان شدم گاهی ز دل بریان شدم

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰

 

تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم

تا گوش برگشادم آواز تو شنیدم

چندان که فکر کردم چندان که ذکر گفتم

چندان که ره سپردم بیرون ز تو ندیدم

تا کی به فرق پویم جمله تویی چگویم

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰

 

ترک قلندر من دوش درآمد از درم

بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم

در لب لعل ترک من آب حیات خضر بود

لب چو نهاد بر لبم گفتم خضر دیگرم

بوسه چو داد ترک من هندوی او شدم به جان

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳

 

دامن دل از تو در خون می‌کشم

ننگری ای دوست تا چون می‌کشم

از رگ جان هر شبی در هجر تو

سوی چشم خونفشان خون می‌کشم

گرچه چون کاهی شدم از دست هجر

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۸

 

ای آتش سودای تو دود از جهان انگیخته

صد سیل خونین عشق تو از چشم جان انگیخته

ای کار دل ناساخته ناگاه بر دل تاخته

برقع ز روی انداخته وز دل فغان انگیخته

تو همچو مست سرکشی افکنده در جان مفرشی

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸

 

ای اشتیاق رویت از چشم خواب برده

یک برق عشق جسته صد سد آب برده

بر نطع کامرانی نور رخت به یک دم

دست هزار عذرا از آفتاب برده

چندین هزار عاشق بر روی تو درین ره

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹

 

منم از عشق سرگردان بمانده

چو مستی واله و حیران بمانده

امید از جان شیرین بر گرفته

جدا از صحبت یاران بمانده

سر و سامان فدای عشق کرده

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵

 

اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی

به امید وصل جان را، خط جاودان فرستی

ز پی تو پاک‌بازان به جهان در اوفتادند

چه اگر ز زلف بویی به همه جهان فرستی

ز تعجب و ز حیرت دل و جان به سر درآید

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۷

 

ای همه راحت روان، سرو روان کیستی

ملک تو شد جهان جان، جان و جهان کیستی

اینت جمال دلبری مثل تو کس ندیده‌ام

هیچ ندانم ای پسر تا تو از آن کیستی

از لب همچو شکرت پر گهر است عالمی

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵

 

ای که با عاشقان نه پیوندی

بی تو دل را کجاست خرسندی

زهره دارد که پیش نرگس تو

دم زند جادوی دماوندی

من ز شوقت چو شمع می‌گریم

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۸

 

گرد مه خط معنبر می کشی

سر کشانت را به خط در می کشی

عاشقانت را به مستی دم به دم

خرقهٔ هستی ز سر بر می کشی

بر بتان چین و ترکان چگل

[...]

۶ بیت
عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت طوطی » گفتگوی خضر(ع) با دیوانه‌ای

 

بود آن دیوانهٔ عالی مقام

خضر با او گفت ای مرد تمام

رای آن داری که باشی یار من

گفت با تو برنیاید کار من

زانک خوردی آب حیوان چند راه

[...]

۶ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۷