وز هوایی کاندرو سیمرغ روح

پیش ازین دیدست پرواز و فتوح

این جهان دریاست و تن ماهی و روح

یونس محجوب از نور صبوح

یاد کن لطفی که کردم آن صبوح

با شما از حفظ در کشتی نوح

شهریان خود ره‌زنان نسبت به روح

روستایی کیست گیج و بی فتوح

دم مزن تا دم زند بهر تو روح

آشنا بگذار در کشتی نوح

کیست کو نشنید آن طوفان نوح

یا مصاف لشکر فرعون و روح

نوح‌وار ار صدقی زد در تو روح

کو یم و کشتی و کو طوفان نوح

ما و اصحابم چو آن کشتی نوح

هر که دست اندر زند یابد فتوح

روی سوی مدرسه کرده صبوح

تا بدین ناموس یابد او فتوح

از گر آن احمقان طوفان نوح

کرد ویران عالمی را در فضوح

لیک آن تو نباشد زانک روح

مزد ویران کردنستش آن فتوح

آشنا هیچست اندر بحر روح

نیست اینجا چاره جز کشتی نوح

بود مردی پیش ازین نامش نصوح

بد ز دلاکی زن او را فتوح

جمله را جستیم پیش آی ای نصوح

گشت بیهوش آن زمان پرید روح

خاص دلاکش بد و محرم نصوح

بلک هم‌چون دو تنی یک گشته روح

کشتیی سازی ز توزیع و فتوح

کو یکی ملاح کشتی هم‌چو نوح

کوهها را هست زین طوفان فضوح

کو امانی جز که در کشتی نوح

غیرت عقل است بر خوبی روح

پر ز تشبیهات و تمثیل این نصوح

پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح

شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح

گر دمی منکر شود دزدانه روح

در ادای شکرت ای فتح و فتوح