گنجور

رهی معیری » غزلها - جلد اول » ساغر هستی

 

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست

وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست

زندگی خوش‌تر بود در پردهٔ وهم و خیال

صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست

شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع

[...]

۱۱ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » لبخند صبحدم

 

گر شود آن روی روشن جلوه‌گر هنگام صبح

پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح

از بناگوش تو و زلف توام آمد به یاد

چون دمید از پرده شب روی سیمین‌فام صبح

نیم‌شب با گریه مستانه حالی داشتم

[...]

۱۱ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۱ - لاله کوهی

 

سحر به دامن کهسار، لاله گفت به سنگ

ز رنگ و بوی جوانی، چه بود حاصل ما؟

به درد و داغ در این گوشه سوختیم و نبود

کسی که برزند آبی بر آتش دل ما

نه سرو بر سرم افراشت سایبان روزی

[...]

۱۱ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۵ - مست از شراب (دستگاه همایون)

 

مست از شراب نوشین

جانا بیا و بنشین

یک شب به محفل من

ای شادی دل من

دور از لب خندان تو

[...]

۱۱ بیت
رهی معیری
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۴۱ - بهار عاشق (اصفهان)

 

برده صبرم از دل چشم مستی

ماه ساغر نوشی می پرستی

در میان خوبان فتنه جویی

در شکار دلها چیره دستی

شب با چهره او مه جلوه گر نیست

[...]

۱۱ بیت
رهی معیری