خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح جلال الدین اخستان شروان شاه
جام ز می دو قله کن خاص برای صبحدم
فرق مکن دو قبله دان جام و صفای صبحدم
بر تن چنگ بند رگ وز رگ خم گشای خون
کهآتش و مشک زد به هم نافهگشای صبحدم
جام چو دور آسمان در ده و زمین فشان
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح خاقان اعظم جلال الدین شروان شاه اخستان
بر کوس نوای نو بردار به صبح اندر
گلگون چو شفق کاسی پیش آر به صبح اندر
گلبام زند کوست گلفام شود کاست
کآتش به گلاب آرد خمار به صبح اندر
از مصحف گردون ار پنج آیت زر کم شد
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح سلطان مظفر الدین قزل ارسلان
لاف از دم عاشقان زند صبح
بیدل دم سرد از آن زند صبح
چون شعلهٔ آه بیدلان نقب
در گنبد جان ستان زند صبح
بازیچهٔ روزگار بیند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در مدح امام الشارع وحید الدین ابو المفاخر عثمان پسر کافی الدین عمر پسر عم و داماد خاقانی
آن نه روی است آنکه آشوب جهان است آنچنان
و آن نه زلف است آنکه دست آویز جان است آنچنان
زلف او زنجیر گردون است و بیدادی کند
گرچه او از بهر انصاف جهان است آنچنان
راست خواهی با من از هستی نشانی مانده نیست
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین ابو المظفر شروان شاه
سر چو آه عاشقان برکرد صبح
عطر آتش زای برکرد صبح
از شرار آه مشتاقان دل
آتش عنبرفشان برکرد صبح
بر قوارهٔ ماه سحری کرد چرخ
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان
خندهٔ سر به مهر زد دم صبح
الصبوح ای حریف محرم صبح
ناف شب سوخت تف مجمر روز
گوی زر یافت جیب ملحم صبح
به سر تازیانهٔ زرین
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان
جو به جو راز جهان بنمود صبح
مشک جو جو از دهان بنمود صبح
صبح گوئی زلف شب را عاشق است
کز دم عاشق نشان بنمود صبح
در وداع شب همانا خون گریست
[...]