گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

عمری دوای در دل خویش جستمی

غافل از اینکه درد مرا خود طبیب بود

آسوده ایم ما زمکافات روزگار

کز هر چه خواست خاطر ما بی نصیب بود

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

میگفت بقاصد این جواب است

مکتوب مرا چو پاره میکرد

گویند که بیش از این اثرها

آه دل پر شراره میکرد

میکرد ولی نه در دل دوست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

از بیم او نگه نکنی سوی من خوش آن

کز شرم من نگاه نکردی بسوی غیر

بیند بغیر یارو بمن غیر و من ببرم

چشمی بروی یارم و چشمی بسوی غیر

یارب چه ظلم بود که گلشن تهی نگشت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

اگرچه مردنم از رشک دشمن آسان شد

ولی جداییم از دوست مشکل است هنوز

ببست و کشت به سد خواریم فکندو ببست

مرا امید ترحم ز قاتل است هنوز

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

ندانی بر چه می‌نوشم ندانی از چه می‌پوشم

همی‌بینی به کف جامی و در بر جامه‌ای دارم

نثار شکرین لعلت مرا شعری‌ست شورافکن

فدای پرشکنْ زلفت شکسته خامه‌ای دارم

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

حسرت شودم فزون چه حاصل

گیرم برخش نظاره کردم

چون خواست جواب نامه قاصد

گفتا که نخوانده پاره کردم

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

گوش بر حلقه ی زهاد ندارم تا هست

حلقه ی بندگی پیر مغان در گوشم

دیده ام از چه ندانم که گهر میریزد

سخنی بود بیاد از تو ولی در گوشم

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

گرفتم اینکه بدان لب نباشدم سخنی

تو خود نپرسی جانم بلب رسید از چه

بحیرتم که چرا خواجه ام بهیچ فروخت

اگر غلام نمیخواست میخرید از چه

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

اگرچه در به رویم از ستم ای پاسبان بستی

به این شادم که راه غیر هم زان آستان بستی

همین ای گریه نه مانع شدی از دیدن رویش

ره آمد شدن از کوی او بر کاروان بستی

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳ - برخاستی و کناره کردی

 

پای دل خسته بستی آنگاه

سر رشته ی عهد پاره کردی

در دل چو نشستی از کنارم

بر خاستی و کناره کردی

هم شاد شد از تو غیر و هم من

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

با تو هوس گلزار حیف است که در آن رخسار

با شمع شبستان به نه با گل بستانی

اول ورق حسن است هشیاری و دانایی

آخر سبق عشق است بیهوشی و نادانی

نومید نباید بود از دوست بدشواری

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

باشد بدل شکایت اگر از غمی ترا

باهیچکس مباد حکایت از آن کنی

گردوست است رنجه نماییش دل زغم

ور دشمن است خاطر او شادمان کنی

وین هم غم دگر که زبیهوده گفتنی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » نیستی نیست عین هستی است

 

نیستی نیست عین هستی است

بس بلندیها نهان در پستی است

جیش عقل و خیل خود بینی شکست

وقت عیش و بیخودی و مستی است

عقده های زلف بگسستی زهم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست

 

گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست

چاره ی رنج دو عالم غیر یک پیمانه نیست

آنکه می بیند به بند عشق و پندم میدهد

گرچه من دیوانه‌ام، پیداست کو فرزانه نیست

آشنا دیدش نشاط از بسکه با بیگانگان

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » هزار خم بچشیدند و سرنگون کردند

 

هزار خم بچشیدند و سرنگون کردند

که صاف عقل گزیدند و در جنون کردند

گمان شهد ز خوان فلک مدار نشاط

که کاسه کاسه چشیدند و سرنگون کردند

ببین بدرگه شه کز درش بنات نبات

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » شمیران

 

وقت من خوش که اگر کوه و اگر صحرا بود

بی وجودت نتوانم که دمی تنها بود

خاک ری خاصه شمیران که در آن موکب شاه

نزهت افزای بهشتی ست که در دنیا بود

آسمان گو دگر اینسان بتمتع مخرام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » دیوانه‌ای کمتر

 

جهان را سیل اشکم گر کند ویرانه‌ای کمتر

اگر من هم نباشم در جهان دیوانه‌ای کمتر

ز بس پیمانه پیمودی شکستی جمله پیمان‌ها

نداری تاب ای پیمان‌شکن، پیمانه‌ای کمتر

غم دل با تو گر ناگفته ماند، افسانه‌ای کمتر

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » دل به دام زلف مشکین است باز

 

دل به دام زلف مشکین است باز

بستهٔ آن موی پرچین است باز

حلقه‌های زلف در روی نگار

زان دل رنجور غمگین است باز

می‌رود یار و به همراهش رقیب

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم

 

بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم

که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم

ای نسیم سحر آهسته بر آن زلف گذر

که زگستاخی تو سلسله ها خورد بهم

گر توانی رخش ای شام بپوشان در زلف

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » دست خدا

 

من عاشق و رند و می پرستم

من بلهوسی هوا پرستم

این عربده ز ابلهی و خامی ست

ای شیخ گمان مبر که مستم

ای دیده چرا نمی گذاری

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
sunny dark_mode