مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱
جمال طبلکی! سگ بهتر از توست
که نشناسد کسی زرق و فنت را
بدی با هر که در عالم کسی هست
که نیکی باد لیکن دشمنت را
ز تیغ پهلوان امید دارم
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲
شاها جمال طبلکی این زن وفاست کو
نحس زحل دهد به وجود اورمزد را
او نرد خدمتت به دغا هفت سال برد
دریاب کار این دغل مهره دزد را
در عمر خویش یک بزه دانم که کرده ای
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳
زهی باد بر تو و عکس حلمت
گران سایه کرده سپهر سبک را
تف خطار و تیغ آتش فشانت
دهد طبع خورشید باد خنک را
تنگ حال بد بی تو صدر وزارت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴
دعاگوی دیرینه مداح مجرم
که حقهاست در حضرت شاه او را
بدین آستانت موقوف مانده
ز تدبیر غم دست کوتاه او را
هم از کرده نادم هم از بخت خائب
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵
صدر عالی اوحدالدین دام انعامه که هست
چاکر خاک جنابش چشمه آب حیات
بر رخ این رقعه شکل نیلگون یعنی زمین
داده رای او وزیر آسمان را شاه مات
خصمش از رشگ دوات و کلک گوهر بار او
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶
ای فرشته صفتی کز سر تعظیم و جلال
زیر ران شدست ابلق شام و سحرت
معنی بکر به دور تو چو نی سر بفراشت
از چه از همدمی لفظ خوش چون شکرت؟
بر سر آمد ز جهان ذات تو چون موی و مباد
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷
بزرگ جهان خواجه شاه قدر
که بر عالم مکرمت پادشاست
وزیری که خورشید بر اوج خویش
بر او کم از دانه آسیاست
قوام کرم فخر دین کز کفش
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸
به خدایی که بر میان قلم
از برای سخن کمر بسته است
که مرا از نهیت فرقت تو
دل پراکنده و جگر خسته است
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹
به خدایی که او به قدرت خویش
بی ستون آسمان برآورده است
که هزاران هزار بیدل را
غم عشقت ز جان برآورده است
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰
نیکویی کن شها که در عالم
نام شاهان به نیکویی سمر است
یک صحیفه ز نام نیک ترا
بهتر از صد خزانه گهر است
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱
زهی شکسته رواق سپهر نیلی را
صدای صیت بلندت که در جهان عام است
بگویم و بزه این سخن به گردن من
که خاص حلقه بگوش در تو ایام است
به چشم تو که مرا در ثنای تو دستی است
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲
سپهر قدرا در قبضه کفایت تست
نظام هر چه برون از سراچه قدم است
چو چاه خصم تو سر در نشیب از آن دارد
که او به دامن تر همچو آب متهم است
نظیر تو خرد اندر وجود جست و نیافت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
با همت تو چهار طاقی است
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴
صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را
در کام سالکان طریقت نشیمن است
گامی فراخ در ره حکمش همی رود
این چرخ تنگ بسته که چون کره توسن است
راتب ده وجد که بر خوان قدرتش
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵
شاها بدان خدای که در دست قدرتش
هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
فرمان دهی که در خم چوگان حکم اوست
آن گویهای زر که برین سبز گنبد است
کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶
خسروا! یک روزه عزم خدمتت
از بهشت جاودانی خوشترست
دیدن درگاه تو هر بامداد
از همه عهد جوانی خوشترست
در رکابت هر غمی کاید به روی
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷
کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو
بها و عزت دین هر زمان برافزونست
خدای داند و او عالم الخفیاتست
که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست
که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸
شاها بدان خدای که آثار صنع او
جان بخشی و خرد دهی و بنده پروریست
در چنبر قضاش اسیرند و ممتحن
هر هستیی که در خم این چرخ چنبریست
کز آرزوی بزم تو کز آسمان بهست
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹
مرا دوای دل خسته ساخت خواجه رفیع
به گوهری شبه صورت که کم ز لؤلؤ نیست
مسیح وار لب جان خوش بدان دل داد
که در جهان فراخ ایچ تنگ ترزو نیست
ز بهر داروی جان گر دمیم داد رواست
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰
شاها تویی آنکه از بزرگی
بر سقف سپهرت آستانهست
دست ستم زمانه بکشست
تا دست تو بر سر زمانهست
از دور فلک نصیبه تو
[...]