گر از این واقعه اشکت ز بصر می گذرد
قدر این قطره ز دریای گهر می گذرد
می دهد آهت از این غم به شبستان لحد
نور شمعی که زخورشید و قمر می گذرد
آه از آن شب که حسین گفت به یاران فردا
هر که دارد سر تسلیم ز سر می گذرد
«چون صدف مُهر خموشی بگذارید به لب»
از شما ورنه در فیض خبر می گذرد
از دلیران ظفر پیشه در این دشت وصال
تیر باران بلا همچو مطر می گذرد
تاج زیبای شفاعت نهد ای قوم به سر
از شما هر که چو من از سر و زر می گذرد
این مکانیست که از حلق علی اصغر من
از کماندار قضا تیر قدر می گذرد
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»
«سبزه ی تیغ در این ره ز کمر می گذرد»
«دل دشمن به تهی برگی من می سوزد»
«برق از این مزرعه با دیده ی تر می گذرد»
زینب از حرف جگر سوز برادر می گفت
«چاردیوار مرا آب ز سر می گذرد»
اُف به دنیا که دل آزرده از او بادل خون
قرّة العین نبی تشنه جگر می گذرد
هر شهیدی دم تسلیم به آن شه می گفت
جان نثار تو چه با فتح و ظفر می گذرد
سرِ خود دید چو بر دامن آن شه حُرّ گفت
«رشته چون بی گره افتد زگهر می گذرد»
آخرین گفته ی نور دل لیلا این بود
«پای بر عرش نهد هر که زسر می گذرد»
مستمع باش «وفایی» که پی ذکر حسین
«سخن صائب پاکیزه گهر می گذرد»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ماجرای عاشورا و فاجعه عاشورا اشاره دارد و احساسات عمیق شاعر را در مورد مصیبتهای امام حسین (ع) و یارانش منتقل میکند. شاعر با بیان تصاویر زیبا و دردناک، به روشنی از اندوه، شهادت و فانی شدن در عشق سخن میگوید. از درد و رنجی که بر زینب و دیگر یاران حسین (ع) میگذرد سخن به میان میآورد و نکتهی مهمی را بیان میکند که عشق و تسلیم در برابر حق برتر از زندگی مادی است. در نهایت، شاعر از حسی عارفانه و الهی برخوردار است که به یاد حسین (ع) و شرافتی که او و یارانش در روز عاشورا از خود به جا گذاشتهاند، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر از این ماجرا اشکهایت بریزد، بدان که ارزش این قطره مثل ارزش یک دریا از گوهر میباشد.
هوش مصنوعی: آه تو از این غم، به عالم خواب و آرامش زندگی بعد از مرگ نوری میبخشد، که از نور خورشید و ماه هم فراتر میرود.
هوش مصنوعی: شب غمانگیزی بود که حسین به یارانش گفت: فردا هر کسی که آماده فداکاری باشد، باید جانش را تقدیم کند.
هوش مصنوعی: بهتر است که لبهایتان را بر روی خموشی ببندید و سکوت کنید؛ در غیر این صورت ممکن است از نعمت و لطفی که در حال حاضر دارید، غافل شوید.
هوش مصنوعی: در این دشت، مانند باران، تیرهای بلا بر دلیرانی که پیروز هستند، نازل میشود.
هوش مصنوعی: ای مردم، تاج زیبا و باارزش شفاعت را بر سر بگذارید؛ زیرا هرکس مانند من از مال و ثروت میگذرد، شایسته این مقام است.
هوش مصنوعی: این جا جایی است که تیر سرنوشت، از کمان قضا به سمت علی اصغر شلیک میشود.
هوش مصنوعی: اگر شجاعت و قدرت لازم را نداری، به سراغ عشق نرو. در این مسیر دشوار، خطرها و چالشهایی وجود دارد که باید با آنها مواجه شوی.
هوش مصنوعی: دل دشمن از دیدن حالت من پر از آتش و حسرت میشود و من با چشمان اشکآلود به این سرزمین نظر میکنم.
هوش مصنوعی: زینب درباره حرفهای دردناک برادرش صحبت میکرد و میگفت که انگار دیگران با آب به دور او میچرخند و او را احاطه کردهاند. این احساس، بیانگر تنهایی و فشار روانی اوست.
هوش مصنوعی: این دنیا باعث ناراحتی و دلسردی انسانها شده است. همچنین دل پیامبر که نماد محبت و رحمت است، از قرار گرفتن در این دنیا و زحمتهای آن آزرده خاطر است و او به شدت در جستوجوی آرامش و صفای درونی است که در این دنیا نمیتواند آن را بیابد.
هوش مصنوعی: هر شهیدی در لحظه تسلیم، پیوسته به خدای خود میگفت که جانم را فدای تو میکنم، چه با پیروزی و چه با شکست، این گذر زندگی برای من مهم نیست.
هوش مصنوعی: وقتی سر خود را بر دامن آن شاه بزرگ دید، حرّ گفت: «زمانی که رشتهای بیگره شود، از آب میگذرد.»
هوش مصنوعی: لیلا در آخرین کلماتش گفت: «هر کسی که از خود گذشتگی کند، میتواند به قلههای بلند دست یابد و به جایگاههای رفیع برسد.»
هوش مصنوعی: به شنوندگان بگویید که با دقت به سخنان وفایی گوش دهند، زیرا داستان حسین به زیبایی و با کلامی سالم و ناب بیان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد
رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
همین شعر » بیت ۱۴
آخرین گفته ی نور دل لیلا این بود
«پای بر عرش نهد هر که زسر می گذرد»
چون صدف مهر خموشی نزند بر لب خویش؟
سخن صائب پاکیزهگهر میگذرد
همین شعر » بیت ۱۵
مستمع باش «وفایی» که پی ذکر حسین
«سخن صائب پاکیزه گهر می گذرد»
دل دشمن به تهیدستی من میسوزد
برق از این مزرعه با دیدهٔ تر میگذرد
همین شعر » بیت ۹
«دل دشمن به تهی برگی من می سوزد»
«برق از این مزرعه با دیده ی تر می گذرد»
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد
رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
همین شعر » بیت ۱۳
سرِ خود دید چو بر دامن آن شه حُرّ گفت
«رشته چون بی گره افتد زگهر می گذرد»
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
سبزه تیغ در این ره ز کمر میگذرد
همین شعر » بیت ۸
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»
«سبزه ی تیغ در این ره ز کمر می گذرد»
دم عیسی است که با باد سحر میگذرد
وآب خضر است که بر روی خضر میگذرد
عمر اگرچه گذران است عجب میدارم
با چنان باد و چنین آب اگر میگذرد
میندانم که ز فردوس صبا بهر چه کار
[...]
کیست آن سرو که بر راه گذر میگذرد
نور چشم است که بر اهل نظر میگذرد
درد دل بین که طبیب از سر حسرت ما را
خسته، افتاده همیبیند و در میگذرد
غرق دریای سرشکم عجب این کز غم تو
[...]
پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد
رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
سبزه تیغ درین ره ز کمر میگذرد
در بیابان فنا قافلهٔ شوق من است
[...]
عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
کزحیا چون عرقم آب ز سر میگذرد
کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت
آب یاقوت هم اینجا ز جگر میگذرد
خط مسطر نشود مانع جولان قلم
[...]
هر شب از یاد خطت از جگر سوختگان
دود آه است که بر دور قمر میگذرد
چشم خونبارهٔ ما آینهٔ طلعت تست
تا بدانی که چه بر اهل نظر میگذرد
من همان روز که رفتار تو دیدم گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.